نسل ما طراحی را به عنوان یک مدیای مستقل پذیرفته است/ مواجهه با نسلی تجربه گر، رهاورد سفر به لار بود

ساخت وبلاگ
انتشار در۲۱ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱:۰۸ ق.ظ سرویس:عناوین اصلی بدون دیدگاه 21 بازدید

گفت و گوي اختصاصي آفتاب لارستان با «فرهاد گاوزن» طراح معاصر:

نسل ما طراحی را به عنوان یک مدیای مستقل پذیرفته است/ مواجهه با نسلی تجربه گر، رهاورد سفر به لار بود

ffg3eferفرزاد قناعت پور/ آفتاب لارستان: درگزارش وبسایت «هنرگردی» آمده است: «حضور این هنرمند ایرانی در یک گالری مشهور بین المللی [ گالری ساعتچی لندن]  که در ارائه و نمایش آثار هنری، کیفیت و استانداردی بالا در حد موزه دارد، توانسته است به جریان تبادل فرهنگی و ارتباط هنری ایران و اروپا کمک قابل توجهی کرده و راه را برای حضور بیش‌تر و قدرتمندتر دیگر هنرمندان ایرانی هموار سازد».

این تنها بخشی از کیفیت حضور او در این روزهای طراحی معاصر ایران است. «فرهاد گاوزن» متولد ۱۳۵۳ در بابل است و  با مدرک کارشناسی ارشد نقاشی، یکی از مهم‌ترین طراحان معاصر ایرانی به شمار می‌آید. «برگزاری ۱۷ نمایشگاه انفرادی در شهرهای گوناگون، تاسیس خانه طراحی، چاپ سه کتاب که دربرگیرنده‌ی طراحی های وی است و شرکت در سخنرانی و سمینارهای متعدد همگی او را به یکی از فعال‌ترین هنرمندان طراح تبدیل کرده است».

گاوزن چند روزی از «هفته طراحی» را در لار گذراند. ویژه برنامه ای به ابتکار انجمن هنرهای تجسمی لارستان. با او گفتگویی داشتم که در ادامه می خوانید.

«… وزن ناله شانزده ساله است. آن‏قدر سنگین که مرا با خود می‏ کشد پایین…  مرگ، کتابِ جمعیت را ورق می‏زند و لابه‏ لای آن ناله‏ هایی می‏گذارد… در این لحظات، نگرانی پس گردنم را گاز می‏گیرد و دو زانو در گوشۀ اتاق می‏ نشاند… شانزده سال است که خودم را می‏ سپارم به وسط اتاق و زل می‏زنم به سقف. آن‏قدر سقف را بالا می‏برم که یک تکه ابر توی اتاقم شناور می‏ شود!»(۱) « فرهاد گاوزن »

***

به عنوان اولین سوال می خواستم از وجوه تفارق و توافق طراحی و نقاشی برایمان بگویید؟

گاوزن2تعریفی که برای طراحی تا به حال مرسوم بوده است این است که طراحی به عنوان پیش زمینه ای برای نقاشی است یا انتقال سریع ایده بر روی کاغذ.  مثلا ًمی گفتند هنرمند وقتی چیزی به ذهنش رسید می تواند سریع از آن طرحی برداشته و آن ایده را یادداشت کند و بیشتر برای هنرمندان حکم یک یادداشت را داشت و یا می گفتند مادر همه ی هنرهاست ولی این نگاه مادرانه به طراحی در حکم همان برخورد ابتدایی و اولیه است. ما در ایران نسلی هستیم که طراحی را به عنوان یک مدیا پذیرفته و بر روی آن کار کرده ایم یعنی به عنوان یک رسانه مستقل. مثلا ًتا پیش از ما که یک آرتیست نمایشگاه نقاشی خود را برپا می کرد، بعضا تعداد محدودی از طراحی هایش را هم کنار تابلوها می گذاشت ولی نسل ما مستقیما نمایشگاه های مستقل طراحی گذاشته است. ما اولین نمایشگاه های طراحی را که برگزار می کردیم خیلی ها می آمدند و می گفتند چه زمانی نمایشگاه نقاشی ها و مجسمه هایتان را خواهید گذاشت؟! پاسخ من این بود که هر حرفی  را که خواسته ام بزنم با همین مداد و کاغذ زده ام. جالب اینجاست مهمترین عاملی که سبب شد روی این مساله پافشاری کنم و به درک درستی از طراحی برسم درگیری مستقیم با حوزه ی ادبیات بود.

همیشه از خودم می پرسیدم و برایم جالب بود که چگونه یک نویسنده با کمترین ابزار بیشترین فضا را ایجاد می کند. تنها با یک قلم و با تکیه بر تخیل، رمانهای چند هزار صفحه ای نوشته می شود. از خودم می پرسیدم آیا می شود که من هم با یک مداد دیدگاه هایم را و تفکرم را با این کیفیت مطرح کنم. رضا عباسی جمله ی زیبایی دارد می گوید: «ابزار کمتر، اندیشه ی قویتر» این جمله خیلی بر من تأثیر گذاشت.

ما سالهای ۷۳ و ۷۴ وارد دانشگاه شدیم آن ایام روزهای گذار بود برای کشور. فضا به شدت مثبت و منفی بود و انگار همه چیز با سرعت در حال تغییر بود. در نقاشی، فیگوراتیو ها و انتزاعی ها با هم درگیر بودند برای همین نسل ما ناخوداگاه گرایشی هم به سیاه و سفید داشت، عملا آن موقع ها سیاهپوشی خیلی مد بود. طراحی خصلتی که داشت این بود که همه ی اینها را بروز می داد. مثلا وقتی من طراحی می کردم هم سرعت بود و هیجانات من را می توانست نشان دهد هم سیاه و سفید بود و حالات اجتماعی که در آن زندگی می کردم را می توانست بروز دهد و هم راحت و با کمترین هزینه می توانستم کار کنم و ایده هایم را گسترش دهم. اینها بهانه هایی بود که کم کم طراحی برای من جدی شد و مرزهایش را نسبت به نقاشی پیدا کرد ولی شرایط جامعه، آن موقع پذیرای این رویکردها ها نبود تا امروز.

به سبب اراده ای که شما دارید در زمینه ی برگزاری نمایشگاه های مختلف و حالا این شکل کاری که در زمینه ی طراحی انجام می دهید و می خواهید طراحی را به عنوان یک مدیوم و ژانر مستقل جا بیندازید، به همین خاطر پرسیدم حالا که قرار است طراحی از وابستگی به نقاشی درآمده و تشخص پیدا کند مرزهای اندیشگی و یا ابزاری این تشخص نسبت به نقاشی کجاست؟

سؤال خوبی است. ببینید در صفحه ی اول کتابی که برای استاد احمد نصراللهی در آورده ام تعریفی از طراحی ارائه داده ام. مثلا نوشته ام طراحی، مرز مشترک میان همه ی شاخه های هنری است و به فراخور گسترش هر رشته ای مرز خود را می گستراند. گاهی در متن حرکت می کند گاهی درحاشیه. یعنی میخواهم بگویم که طراحی در دنیای معاصر این قابلیت را دارد.

امروزه حتا نقاشی در مقاطع زمانی خاصی افول پیدا می کند، مثلا دهه ی چهل یا هشتاد میلادی بحثی شکل می گیرد که نقاشی مرده است ولی دقیقا تنها چیزی که می آید و نقاشی را زنده می کند، طراحی است. امروز نقدهای زیادی نوشته شده است و باور قاطعی وجود دارد که طراحی همان نقاشی معاصر است. ما آن زمان که روی این مسأله کار می کردیم تفکیکش واقعا سخت بود. برای همین گام به گام پیشرفتیم. سال ۸۴ سمیناری برگزار کردیم با عنوان «طراحی به مثابه اندیشیدن» ده شب در گالری آریا که شبیه شب های شعرخوشه بود چون من درگیری ادبیاتی هم دارم، در این ده شب نزدیک به چهار هزار نفر حضور پیدا کردند. آرتیست های مهمی چون رضا عابدینی، کریم نصر، محمد وکیلی، حمید سِوِری، دکتر مهدی مقیم نژاد، کوروش ادیم، مهرزاد محب علی، جمشید حقیقت نژاد و… حضور پیدا کردند هرکس در حوزه ی خودش نقاشی و عکاسی و رشته های دیگر را دعوت کردیم. ده شب شروع کردیم درباره طراحی به مثابه اندیشیدن صحبت کردن.

بعد از آن یک ماجرای جدی در طراحی ایران شکل گرفت با استقبالی قابل توجه. در ادامه ما بالغ بر صد نشست تخصصی  در خانه طراحی برگزار کردیم و ذره ذره اعلام کردیم که طراحی هم یک اثر مستقل است. جالب این است که وقتی طراحی را به عنوان یک مدیای مستقل مطرح کردم خیلی از کسانی که با من هم کیش بودند جدا شدند چون پذیرش این مساله برایشان سخت بود. ولی دنیا اکنون طراحی را به عنوان یک مدیا و یک ژانر مستقل پذیرفته است و از این بابت خوشحالیم که همپای دنیا حرکت می کنیم.طراحی از جمله معدود شاخه های فعالیت هنری در ایران است که در حال حاضر همپای دنیا درحرکت است.

سؤال دیگری که پیش می آید این است که آیا وجوه تفارق میان طراحی و نقاشی صرفاً به سویه های ابزاری مثل رنگ، خط، قلم، سرعت عمل و… خلاصه می شود و یا تفاوت های ماهوی و هستی شناختی و تمایزهای مفهومی  نیز در استقلال میان این دو دخیل است؟

سؤال دقیق و خوبی است. کمتر پیش آمده است اینقدر دقیق سؤالی پرسیده شود. اگر بخواهم عمیقاً به این سوال پاسخ دهم باید بگویم طراحی انشعابی از نقاشی است. در تاریخ اگر نگاه کنیم می بینیم چند هنر در غالب ادوار مهم بوده اند، شعر، موسیقی، رقص و دیگری نقاشی. آنچه از آثار بشر اولیه بر سنگ ها و دیواره ها کشف شده است طراحی او نیست نقاشی اوست. حالا چون نقاشی او ضعیف بوده است شبیه طراحی شده است، بشر اولیه نقاش است. من هر چه پیش تر رفتم فضای اندیشگی برایم بازتز شد نه اینکه دگم شوم و بگویم الا و بالله طراحی. ما اگر بخواهیم بگوییم فقط طراحی، در این دکان را تخته کرده ایم.کنکاش کردیم، تحقیق کردیم، مقاله خواندیم و مقاله نوشتیم تا به این نتیجه به گونه ی علمی برسیم که طراحی انشعابی از نقاشی است و نه صرفاً در خدمت آن و نسل ما و نسل معاصر برای اولین باراست که طراحی را به عنوان مدیا مطرح می کند برای اینکه احوالات نسل من به طراحی نزدیک است.

گاوزن1سرعت و بداهگی از ویژگی های این مدیا است که در نسل جدید موج می زند. طراحی یکسری خصلت ها و رویکردهای اجتماعی دارد.مثلاً در خصلت اجتماعی می توانیم به حضور طراحی در اجتماع اشاره کنیم. آدمی که در پشت تلفن شروع می کند به خط خطی کردن کاغذ ما همه می گوییم که این آدم طراحی است این طراحی  به آن منظوری که ما داریم نیست یا مثلا «نشر فریدون» کتابی از آثار طراحان دنیا در آورده و از ادیسون آثاری در آن قرار داده است به عنوان طراحی معاصر و یا حتی از میکل آنژ، ما مقاله ای نوشتیم و برایشان فرستادیم و تذکر دادیم که شما اشتباه می کنید. ادیسون که طراحی نمی کرد. ادیسون به قصد هنر مستقلی کار نکرده است، طراحی ادیسون حضور اجتماعی طراحی است. میکل آنژ هم همینطور، میکل آنژ اتود زده است برای اینکه تابلو اصلی اش را بکشد، پس میکل آنژ نمی تواند طراح معاصر باشد، میکل آنژ تبار طراحی است و باید اینها تفکیک شود. حالا کجا مرزها مشخص می شود؛ بله، ابزار در مدیا بسیار مهم است. تلویزیون و سینما در بسیاری اوقات از ابزار مشترکی استفاده می کنند اما چه چیزی آنها را از هم متمایز می کند؟ باز هم همان ابزار. من دقیقا روی مساله ی ابزار زیاد کار کرده ام، روی گونه ای جدید با عنوان paper art و یا صدا. اهالی موسیقی می دانند که من روی صدا کار می کنم، با کاغذ و تخته شاسی صدا در می آورم با مداد ریتم ایجاد می کنم.

همه ی ابزار را بارور کرده ایم و ابزار قابلیت هایی تازه ای از خود بروز داده است اینها همه اندیشگی دارد، اندیشه در هنرهای تجسمی الزاما شبیه فلسفه نیست که مثلا من یک خط مطلب ارائه دهم، من میتوانم کارکردهای تازه و سوال های تازه ایجاد کنم. این پیوندها همیشه در ذهن من بوده است ولی گاهی خلط مبحث می شود خیلی از آدم ها فکر می کنند من اگر بخواهم به اندیشگی بپردازم باید جملات عجیب و غریب بگویم باید بیایم مثلا یک تصویر عجیبی ایجاد کنم اصلاً این نیست. اندیشه محوری به خصوص در دوره ی معاصر این است که از چیزهایی که وجود دارد حرف تازه ای در آوریم، اتفاق تازه ای ایجاد کنیم. با تغییر در نوع نگاه به ابزار موجود و شیوه و کیفیت متفاوت استفاده از آنها می توان این حرف تازه و این افق نو را شکل داد و اندیشگی را هم در یک هم افزایی محقق کرد.

در صحبت هایتان جایی بحث از اعتقاد به مرگ نقاشی در برخی مقاطع زمانی آمد که البته برای دیگر زانرها هم گاهی زمزمه هایش را شنیده ایم. در عصر حاضر که با وفور تصاویر و جریان پیشرونده ی هنر الکترونیک روبرو هستیم به زعم برخی، ژانرهای هنری چون طراحی و نقاشی که هنوز فضای سنتی خود را حفظ کرده اند با تهدیدات جدی روبرو هستند شما چقدر این دیدگاه را به واقعیت نزدیک می بینید؟ مواجهه ی طراحان و نقاشان با این وضعیت بحران چگونه بوده است؟

من در مورد نقاشی صحبت نمی کنم چون دغدغه ی من نیست ولی در حوزه طراحی، تکنولوژی جدید بسیار به طراحی کمک کرده است و طراحی قابلیت انطباق با اینها را پیدا کرده است. در طراحی حوزه ی بینارشته ای شکل گرفته است مثلاً طراحی دیجیتال و طراحی نمایش که ما کار کرده ایم، طراحی صنعتی حتی و یا نمونه ای که در بخش ابزار برای شما بیان کردم و ارتباطی که میان طراحی و موسیقی شکل داده ایم و یا طراحی و مجسمه سازی. اصلاً طراحی قابلیت پیوند خوردن دارد.

پذیرفتنی است که طراحی توانسته با تطبیق دادن خود با رشته های مختلف و این رویکرد تطبیقی دوامش را حفظ کند اما می خواستم از شما این را بپرسم به نظرتان این رویکرد تلفیقی، این ترکیب، باعث نمی شود که مجددا به طراحی به عنوان یک امر مقدماتی پیشینی نگاه شود؟ اینجا ایده ی طراحی به مثابه مدیای مستقل با خطری روبرو نمی شود؟

این مسأله برای طراحی دو جور می تواند مطرح شود یکی در متن بودن است و گاهی در حاشیه بودن. گاهی بلعنده است و گاهی هم البته بلعیده می شود. گاهی در یک رسانه حل می شود ولی چون دارد  به عنوان یک مدیا پذیرفته می شود، یک جاهایی، دیگر رشته ها را در خود حل می کند. این یک بده بستان است.

در دنیا چه تعداد و چه گروه هایی هستند که این نگاه ویژه را به طراحی دارند، طراحی به مثابه مدیای مستقل؟

از فعالترین ها، گروه هایی در آمریکا و انگلیس هستند و نشر فایدن (Phaidon) و ما و چند گروه دیگر  اما گروه ما  به صورت جدی در ایران این مسأله را دنبال می کند.

در گذشته با جریان ها، چهره ها و سبک هایی روبرو بوده ایم که ضمن برساختن اصولی مشخص برای خود از ظرفیت شناخت و گسترش عام نیز برخوردار بوده اند. جریان هایی همچون «سقاخانه» و «نقاشی-خط» و یا چهره هایی چون هانیبال الخاص، سپهری،کلانتری، محصص و … امروز اما در صورت پذیرش حرکت های نوآورانه و سبک شناختی در طراحی و نقاشی با چنان جریان هایی کمتر روبرو می شویم و گویا این قبیل حرکت ها در هیاهوها و شلوغی این روزها گم اند و منزوی تر شده اند. آیا عصر سبک ها و چهره ها پایان یافته و یا موارد دیگری در این مساله دخیل است؟

65682_635868303390222141_lوظیفه مطبوعات و تلویزیون این است که به ما و به این رسانه هایی که عمیق هستند و به آن صورت عمومی نیستند، مثل طراحی، بپردازند. در این مورد می توانم به عدم آگاهی بخش رسانه از این موضوع اشاره کنم. متأسفانه دانش بچه های رسانه ای پایین است. درک آنها از ادبیات و علوم معاصر نحیف وضعیف است. ما اینجا دیده نمی شویم پس چرا در کشورها ی دیگر دیده می شویم؟  بدنه ی هنر تجسمی هم کلاً هنر سطح بالایی است و درک آن برای عموم مردم سخت است باید منتقدین و رسانه ها نقش واسطه ای خود را به خوبی ایفا کنند و در پر کردن خلأ میان اثر هنری و مخاطب به هنرمند یاری برسانند.

سپاس. به عنوان مقدمه ی سوال بعدی، پرسشی داشتم. در این گفتگو و نیز در مصاحبتی که با امید روحانی داشته اید از علاقه تان به ادبیات و به ویژه شعر حجم سخن گفتید. این علقه و اتصال چه تأثیری بر کارها و رویکرد شما گذاشته است؟

درگیری من با ادبیات، پس زمینه های مختلفی دارد. پدر بزرگ و عموهای با سوادی داشتم. در روستا زندگی کرده ام و در این روستا از طرف آیت الله مرعشی کیسه کیسه کتاب می آمد چون عموی من نماینده ی ایشان در آن منطقه بود و خاطرات کودکی من از انبوهی این کتاب ها می آید.

پس از مدتی با ادبیات جدی آشنا شدم. خدا را شکر می کنم که از آغاز با ادبیات سطح پاین آشنا نشدم. در این میان درگیری با «شعر حجم» خیلی به من کمک کرد. برانکوزی جمله ای دارد می گوید: «وقتی من حجم هایم را سوهان می زنم من به مجسمه ها سوهان نمی زنم به خودم سوهان می زنم». این جمله بر من خیلی اثر گذاشت. من مدتی را درگیر حجم بودم دراین بین متوجه شدم شاعری به نام یدالله رویایی در ایران، شعری به نام شعرحجم آورده است.

من مازندرانی هستم یک ادبیاتی بزرگوار و نام آشنا با نام «هزارجریبی» در گرگان زندگی می کند که هفتاد سنگ قبر رویایی توسط ایشان در آمده است. من آن کتاب را دیدم و تحت تأثیرش قرار گرفتم، عین به عین نه ولی در کلیتش یکجور فرهیختگی برای ما آورد و ما را متفاوت کرد. شما وقتی درگیر شعری متفاوت می شوید خودتان و نوع نگاهتان هم متفاوت می شود و این نیروی شگرف متفاوت بودن و متفاوت دیدن را با خودتان به حوزه های دیگر هم می برید مثلاً در نقاشی هایتان. به واسطه آشنایی با همین تفکر هزار جریبی، شعر دیگر و حجم و ادبیات فرهیخته و درجه یک، این تحول در من ایجاد شد. «به ته هنر که برسی به حجم می رسی. حجم عمق هر هنری است، احساساتی نمی شود، بی حسی هم تعریفش نیست، مثل خود طبیعت است و به نفع طبیعت در هنر عصیان می کند و دراین حالت سرکش، زندگی فرزانه ای دارد، آماده برای کشف، ماده برای جذب، و نر برای هنر. ما این عصیان را با خود می بریم، بر شانه می بریم، شانه ای که زخم هایش از آنِ شماست».

من از ابتدای دانشگاه، با این سطرها و بیانیه ی شعر حجم درگیر بوده ام. امروز حتا نگاهم جدی تر است و ممکن است به بعضی از دستاوردهای رویایی انتقاد داشته باشم. من آدم تحلیلگری ام، درگیر می شوم و لذت می برم. نگاه می کنم ببینم شعر حجم ریشه اش کجاست و در این بین ناگهان در گیر ادبیات کهن می شوم، درگیر شیخ روزبهان بقلی شیرازی می شوم، شرح شطحیات را که میخوانم متعجب می شوم که چند صد سال پیش روزبهان در آن چه مسائلی را مطرح کرده است. همچنین، رویایی و شعر حجم برای من بهانه ای بود برای پریدن و آشنا شدن با شعر و ادب دنیا و البته متفاوت دیدن.

نسل دوم جریان نوگرا در نقاشی که چند سالی پس از کودتا شکل گرفت و در دهه ی چهل اوج فعالیتش بود و چهره های خودش را یافت، غالب این ها گویا از بی ینال ها در آمدند. دهه ی چهل هم گویا دهه ی حرکت جمعی در سایر عرصه های ادب و هنر بود و سایر هنرمندان ضمن آشنایی با هنر جهان از اجتماع و پیرامون خود و ظرفیت های بومی نهفته ی آن هم بهره می بردند. به دنبال سوال پیشین می خواستم بپرسم این قبیل رویکرد های اشتراکی آیا عامل موفقیت و ماندگاری نیست؟

یکی از اشتباهاتی که بعد از انقلاب و در دهه ی هفتاد در برگزاری بی ینال ها شد، رویکرد تک بعدی و انفرادی موجود در آنها بود. قبل از آن، روح دوران میطلبیده است که آن قبیل بی ینال هایی که گفتید برگزار شود. ولی در دهه ی هفتاد شمسی بی ینال های کلی در دنیا مطرح شد، مثلا «بی ینال سائوپائولو»، «بی ینال ونیز» پس ما به جای اینکه بی ینال های مجزا برای نقاشی و مجسمه سازی و … برگزار کنیم  بهتر بود «بی ینال تهران» را مطرح می کردیم که همه ی هنرها در آن حضور داشته باشند، در کنار هم و در فضای مشارکتی و این رمز آموختن و موفقیت است. یکی از دلایلی که می بینیم دیگر از این بی ینال ها چهره ای در نیامد همین بود.  به این خاطر لازم است در خود حوزه ی تجسمی رویکردهای بینا رشته ای اتفاق بیافتد. الان در دنیا رویکرد بینا رشته ای، وسیع و گسترده تر شده است و مثلاً تنها در حوزه ی تجسمی مطرح نیست، موضوعاتی چون تجسمی و سینما، تجسمی و تئاتر و … مطرح شده است و ما چون دیدیم در حوزه ی تجسمی اصطلاحاً بخاری در این زمینه در نمی آید، در ساحت طراحی این کار را شروع کردیم.

متشکرم. امیدوارم تا اینجای سفر به شما خوش گذشته باشد. سفر به لار چطور بود؟

همه ی چیزهایی که در لار دیدم، جلوتر از پیش بینی هایم بود. به نظر من بچه ها خیلی خواهان هستند و دوست دارند تجربه کنند و من در این سفر با یک نسل تجربه گر مواجه شدم یعنی بچه ها همه پذیرفته بودند که باید اتفاقاتی درمیان آنها شکل بگیرد. و دوستان هم خیلی زحمت کشیدند از مدیر ارشاد تا آقایان مقدسی و پورعلی و خانم گرامی. ما شاید گاهی در تهران هم مورد توجه قرار نگیریم اما اینجا بچه ها تشنه اند، پذیرنده اند. به نظرم آمد شهر لار دارد دچار یک دگرگونی می شود، دچار تجربه گری. خوب است و نسل جدید در این زمینه خوب عمل کرده است.

چه پیشنهادی برای بهبود و پیشرفت طراحی و نقاشی هنرمندان لارستانی و به طور کل شهرستان ها دارید؟

برگزاری دوره های آموزشی و برقراری ارتباط نزدیک با چهره ها و استادان هر حوزه می تواند در این زمینه مؤثر باشد ما هم به بچه های خوب لار قول می دهیم  برای بهبود کیفیت این نشست ها بتوانیم به عنوان هنرمند میهمان در کنارشان حضور داشته باشیم. مساله ی دیگر، جسارت مطرح کردن خود است. امروز وقتی می گویید دبی همه یاد لار می افتند و هر خانواده حداقل چند فامیل در آنجا دارند؛ به نظر من می شود از این ارتباطات استفاده کرد. لارستان پتانسیل این مسأله را دارد که بچه های هنری آن، خود را در شهرهای خاورمیانه مطرح کنند، در استان فارس و تهران مطرح کنند، پل ارتباطیشان را قوی تر کرده و خودشان را بیشتر باور کنند. به نظر من این توانمندی را دارند.

۱)دو هفته نامۀ هنرهای تجسمی تندیس، شمارۀ ۱۵۹، چهارده مهرماه ۱۳۸۸، ص ۱۵


لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 334 تاريخ : جمعه 21 خرداد 1395 ساعت: 4:47