پرده آخر: سکوت مبهم!

ساخت وبلاگ
انتشار در۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱:۱۰ ق.ظ سرویس:مطلب شما بدون دیدگاه 20 بازدید

درحاشيه جشنواره «شب هاي تئاتر لارستان»

پرده آخر: سکوت مبهم!

Aiyan-Taطاهره آرين: چند شب پیش خوابِ خوبی دیدم! همه اینجا بودن، مرده و زنده، از آن قدیم قدیمی ها تا آنهایی که رفتن یاد بگیرند و برگردن تا جوان های با ذوق امروزی، همه بودن. صدای قهقه هایشان تمرین ها و اجراهایشان دلم را بدجوری گرم کرد.

دیدار شما در آغازین روز جشنواره «شب های تاتر لارستان» سبب شادی اهالی هنر نمایش خواهد بود.

افتتاحیه سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ساعت ۱۹

انگار خوابم تعبیر شده بود. بعد از مدت ها کمر راست کردم. همه جا را برق انداختم. دیگر از آن سالن ساده و بی آلایش خبری نبود. صندلی ها روکش کرده و مرتب. دیگر مثِ قدیم ها نمی خواست خود را باد بزنی و عرق ریزان به تماشا بنشینی.

راستی چشم هایم را عمل کردن دیگر خوب و واضح می بینمتان. همه جا پر شده از نور و نورافکن. تازه بین اجرا کیک و چای هم می دهیم. انصافا که حق میزبانی را خوب ادا کردم.

(با خودش می خندد) تازگی ها تالار صدایم می زنند. آخر سر پیری و معرکه گیری!

***

…نمی دانم چرا هر چه نگاه می کنم پیدایتان نمی کنم. همه جا را خوب گشتم. پشت صحنه، روی صحنه، جلوی صحنه. نیستین که نیستین. انگار آب شدید رفتید توی زمین.

این شب ها عجیب سرد و طولانی گذشت، روزها شور و شوق جوان های جشنواره مرا به وجد می آورد و شبها بخاطر ندیدن چهره های آشنا ذهنم آرام نمی گرفت.

صدای شمشیر زدن ها، معرکه گیری، فریادها و قاه قاه خندیدن ها همه و همه مرا به آن روزها می برد… آه یادش بخیر

(صدای کف زدن تماشاچیان)

پر افتخار می آمدید تعظیم می کردید، (صدای دستها همچنان ادامه داشت) انگار منم سهمی داشتم. به خود می بالیدم.

***

اجرای آخر، نمایش حنجره ها از گراش

پس حقیقت داشت … اجرایی از لار نبود. تا ظهر جمعه چشم به راهتان ماندم پس چرا به دیدنم نیامدید. به این زودی هنرتان را خاک کردید؟

این همان هنری است که برایش از خیلی چیزها گذشتید. همان هنری که با دستهای خالی حفظش کردید. مملو از عشقش کردید. قرار بود بیاید و هم دوش هم هنرمند بسازیم. قرار بود تئاتر لار سری بین سرها باشد. پس چرا در این دیار تئاتر زاده می شود قهرمان دوران می شود می رود و هرگز بر نمی گردد؟!

***

بفرمایید برای اختتامیه تالار وحدت

(صدای بسته شدن در)

خیلی خسته ام… می روم لباس هایم را عوض کنم…

در این تاریکی و سکوت باید خوب فکر کنم…خوب … فکر… کنم.


لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 224 تاريخ : سه شنبه 28 ارديبهشت 1395 ساعت: 5:04