دو شعر جدي و طنز «عبدالرضا مفتوحي» درباره معلم

انتشار در۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱:۳۵ ق.ظ سرویس:آفتاب, برگزیده ها بدون دیدگاه 33 بازدید

دو شعر جدي و طنز «عبدالرضا مفتوحي» درباره معلم

عبدالرضا مفتوحي شاعر شناخته شده لارستاني و عضو انجمن شعر آفتاب لار به مناسبت روز معلم چند شعر سروده است كه در ادامه دو شعر از وي را مي آوريم:

***

روشن تر از زلال

روشن تر از زلالي و آبي تر از خزر/ اندازه ي تمام جهاني و يك نفر

تنها درخت خسته ولي استوار تو/ قدر تمام باغ جهان مي دهي ثمر

هر كس به قَدر خويش تو را وصف مي كند/ با هر زبان و لهجه در اين مرز پر گهر

بايد وَرِ كلاس نمك اَيلَكا بِبو/ تاكور بو حسود و معلم نِخُي نَظَر

هرجا كه بِش صَبورِش و تَلواسَه ناكُنِش/ فَرقي شْ ني كه كلاس تو از سنگِ يا كَپَر

صافِ دِلُت سفيدِ دِلُت اِنگا مَل مَلِ/ اينشالا دشمَنُت بِبو روزُش چُنِ چَدَر

درچشم شاعرانه ي تو موج مي زند/ هم مهر مادرانه و هم زحمت پدر

آموختي به روح درختان ثبات را/ حتي اگر كه حمله كند لشكر تبر

من بيش از اين مزاحم وقتت نمي شوم/ با دوست دارمت شود اين شعر مختصر

 ***

بشنو حقیقت را

مردی که اندامی چنان هرکول دارد/ دردست خود چوبی چنان شش لول دارد

نامش معلم، شهرتش یک شمع سوزان/ یک متر و هشتاد و سه سانتی طول دارد

از بس که تدریس خصوصی کرده آقا/ در بانک ملی بی نهایت پول دارد

او مالک مشتی زمین زیر کشت است/ در مزرعه هشتاد تن محصول دارد

حتی یکی می گفت: ویلای قشنگی/ در بهترین جاهای استانبول دارد

جان داد زیر سیلی اش یک دانش آموز/ دستی شبیه دست های غول دارد

برق سه فازی در نگاه خشمگینش/ هم فاز دارد چشم او هم نول دارد

گفتی بیان کن حالتش را می نویسم/ میشی که قصد خوردن شنگول دارد

طومار شاگردان علیه یک معلم/ از لار تا آنسوی تهران طول دارد

شعری نوشتم تا بخندانم شما را/ اشعار من یک حالت مجهول دارد

بشنو حقیقت را در این کشور معلم/ دفترچه های قسط پشت كول دارد