«چهارشنبه سوری» ارج نهادن به راستی و درستی

ساخت وبلاگ
انتشار در۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۹:۳۸ ب.ظ سرویس:مطلب شما بدون دیدگاه 11 بازدید

«چهارشنبه سوری» ارج نهادن به راستی و درستی

zohrevandاسدالله زهره وند: پیرامون آیین آتش افروزیِ واپسین، چهار شنبه سال در فرهنگ  ایرانی  گمانه زنی ها و سخنان بسیار گفته شده اما من بر این باورم: از آنجا که دین زرتشتی در گستره ای پهناور و در میان اقوام و گروههای فرهنگی و قومی که دارای گویش ها و زبان های گوناگونی بوده اند و پیروان بسیاری داشته است ( البته همه ی این زبان ها و گویش ها مانند پهلوی ساسانی، پارتی اشکانی، سُغدی، خوارزمی و… همه شاخه هایی از درخت تناور زبان فارسی بوده اند که امروزه می توان بر جای مانده های آنها را در زبان ها و گویش های گیلکی، بلوچی، کردی، لری، مازنی، لارستانی و…، پیدا کرد) از این رو هر، خرده فرهنگ و قوم ایرانی،  داستان و روایتی برای آیین چهارشنبه سوری داشته که همه زیبا، پند آموز و مایه ی وحدت و یکپارچگی و یگا نگی مام میهن ما ایران زمین بوده است و همه ی اقوام  ایرانی را با باورها و اسطوره های متفاوتی که داشته اند بر گرد یک مراسم و آیین، جمع می کرده است.

گواه من بر این سخن هم یکی این است که بخشی از اوستا که به نام «وندیداد»  می شناسیم گروهی از اندیشمندان آن را  دادگذاری ها و فرمان های دینی موبدان غرب ایران می دانند و یا اینکه، آخشیج ها یی (عناصری) که در هر بخش از ایران بر سر سفره ی هفت سین می گذارند با دیگر بخش های ایران زمین متفاوت است و یا امروز هم می توانیم این گوناگونی قوم های ایرانی را در جامه ها و گویش ها و آداب و آیین های رنگارنگ ایشان ببینیم.

یکی از دلایل بر پایی آیین چهارشنبه سوری این باور بوده است که در پایان سال روان ها و «فروهر» های درگذشتگان به خانه ی خود باز می گردند و برای همین برای مردم  برفراز بام خانه ها آتش می افروختند. برای همین نیز نخستین ماه از سال را به نام فروردین یعنی ماه فروهرها می نامیدند. از آنجا که برگزاری آیین های سوگ و عزا در کیش زرتشتی از سوی دین مردان (روحانیان)، ناروا و ناشا یست شمرده می شده این آیین ها را به گونه ی جشن بر پا می کردند اگر چه به هنگام درگذشت عزیزان این فرمان دینی در بسیاری از موارد نادیده گرفته می شد و آیین های سوگ نیز برپا می کردند.

موبدان در خانه هایی که عزیزی را از دست داده بودند با خواندن اوستا و به ویژه «فروردین یشت» (ستایش فروهرها) برا ی در گذشتگان از درگاه ایزد یکتا آمرزش می خواستند در فروردین یشت از روانِ نخستین انسان، «کیومرث» و«مَشی و مَشیانه» (آدم و حوا) گرفته تا روان زرتشت و یاران او همانند «مَیدیوماه» و «فَرشوشترَه» و نیز بزرگان و پهلوانان گذشته را یاد کرده و می ستودند و سر انجام نیز روان آن عزیز درگذشته را یاد می کردند. این آیین به گمان من با پخش کردن خوردنی ها در میان مردم پایان می یافته است.

همچنین آیین چهارشنبه سوری،  یادمانی از داستان «سیاوش»، شهید ایرانیان باستان،  نیز بوده است ایرانیان  در این داستان انگاره هایی از داستان حضرت یوسف (د)، حضرت ابراهیم (د) و نیز شهادت شهید مقدسی که در همه ی ادیان وجود دارد، را گنجانده اند. سیاوش جوان جوانمرد و دلیر ایرانی که رفتار او باورهای پهلوانی آیین مهر را به هر کسی می آورد، در برابر خواهش های هوس آلود و ناشایست «سودابه» همسر پدرش، «کیکاووس» سر فرود نمی آورد و از سوی او به بزه کاری و ناجوانمردی در برابر نیکی های پدرش محکوم می شود، از این روی برای اینکه بی گناهی خود را به همه نشان دهد بایست از میان کوهی از آتش که در دشت «زابلستان» برافروخته اند بگذرد. چنانکه در روز رستاخیز نیز به باور زرتشتیان بر روی زمین سیلی از آتش به راه می افتد و این آتش نیکوکاران را نمی سوزاند، سیاوش از میان آتش می گذرد و آتش نیز که در واقع نماینده و جانشین ایزد، مهر بر روی زمین است، همان که ایزد پیمان شناسی و کیفر دهنده ی پیمان شکنان است و در گردونه ی خورشید در آسمان جای دارد همان ایزدی که به نشان عهد و پیمان او نو عروس و تازه داماد حلقه ی زرین خورشید سان را بر انگشتان یکدیگر جای می دهند، نیکان و خوبان و پاکان را نمی سوزاند و تنها پیکر دروغگویان و دروغ پرستان را شعله ور می سازد.

پس ایرانیان با پریدن از روی این آخشیج (عنصر) ایزدی راستگویی خود را نشان می دهند و از دروغ و ناراستی بیزاری می جویند. همانگونه که می دانیم پیروان همه ی ادیان در آیین هایی که برپا می کنند، با قهرمان داستان همراهی و همزادپنداری می کنند و خود را به جای او و یا دوستان و یاران او می گذارند.

در تاریخ جنگ های صلیبی نیز آمده است که کشیشی روستایی به نام «پیتر باتولومئو» که برای تشویق جنگجویان صلیبی، سرنیزه ای را به ایشان نشان داده بود که می گفت: همان سرنیزه ای است که با آن پهلوی مسیح را شکافتند، برای اینکه درستی سخن خود را نشان دهد در حالیکه سرنیزه را در دست داشت، در برابر صلیبیانی که بیرون شهر «انطا کیه» گرد آمده بودند، از میان هفت توده ی افروخته ی هیزم  شعله ور گذشت  که دوازده روز پس از آن به گفته ی مورخان در اثر زخم هایی که برداشته بود درگذشت.

این امر نشان می دهد که گاهی از چنین روش هایی برای آشکار شدن راستی سخن برخی کسان، استفاده می شده است که در وندیداد اوستا می توانید این گونه قوانین و دادگذاریها را بخوانید.

دلیل دیگر برپایی آیین چهارشنبه سوری به فرموده ی بانو، «بدر الزمان قریب»: [از آنجا که دین زرتشتی یک دینِ کُنِشمَند و عملگرا می باشد و برای پیراستن جهان از پلیدی و زشتی و کنش های اهریمنی و به گفته ی اوستا: بردن جهان به سوی اَشَه یعنی راستی و درستی، تنها به خواندن دعاها و سرودن نیایش ها بسنده نمی کنند بلکه با کردار خور جهان را به سوی اَشَه می برند هم از این روی است که] در میانه ی زمستانِ دیو آفریده، برای یاری رساندن به طبیعت و گرم شدن جهان و آمدن هر چه زودتر بهار سه جشن آتش افروزی بر پا می کنند: نخست جشن «مهرگان» در ماه مهر و سپس، جشن «سده» و در پایان نیز جشن چهارشنبه سوری.

آنچه در اینجا باید یاد آوری کنم اینست که: «حاجی فیروز» به هیچ روی برابر با «بابا نوئل» که او را در برخی کشورها ی اروپایی، «سانتا کلاوس» یا «سن نیکولاس» می نامند نیست. به گفته ی دکتر «آیدین پورمسلمی» :  آنچه می دانیم این است که فرهنگ اروپا مدتها پیش از مسیحیت با باورها و آیین های مهرپرستانه یا «میترائیسم» آشنا شده و در آمیخته بود. در بسیاری از کشورهای اروپایی در کنار بابانوئل شخص دیگری می بینیم  که در بسیاری از کشورها مانند هلند او را «پیترِسیاه» می نامند. در آلمان به او «روپرت خدمتکار» می نامند در فرانسه نیز به روشنی او را شیطان می نامند. و در هر کشوری داستانی درباره ی او دارند . اما بیشتر این روایت ها می گویند که: خدمتکار بابا نوئل شخصی بدکار بوده که به خدمت بابا نوئل درآمده برخی این خدمت را برای کیفر و مجازات او می دانند و برخی نیز به خواست خودِ پیتر سیاه و به گونه ی بازگشت و توبه بوده است.

پیترانبانی از زغال یا دوده دارد و از کودکان می خواهد که دعاهای مسیحی را بخوانند اگر می توانست بخواند به او شیرین یهدیه می دهد و اگر دعاها را به خوبی نمی دانست از درون انبانش زغال و یا دوده بیرون می آورد و به او می دهد.

خویشکاریِ (وظیفه ی) دیگر پیتر سیاه اینست که از دود کش خانه ها بالا رود و هدیه ی کریسمس کودکان را به آنها بدهد و برای همین است که روی او، سیاه و آغشته به دوده است.

از آنجا که در گذشته های دور در فرهنگ ایرانی، بی گمان «عمونوروز»، بوده است که بابا نوئل بر گرفته از همان است و پیتر سیاه یا روپرت خدمتکار نیز از حاجی فیروز ایرانی گرفته شده است زیرا در باورهای مهر پرستان به گونه ای نگاه مثبت به شیطان هست [که در فرهنگ «یارِسان» و نیز «ایزدیان» چنین، نگاه مثبتی را می توان دید. ایشان بر این باورند که بودن شیطان برای جهان ضروری و بایسته است و گرنه خدا هرگز او را نمی آفرید برای همین است که دشنام و نفرین فرستادن بر شیطان را کار نادرستی می دانند. ایشان، باورها و آیین های مهری را با اسلام در آمیخته اند]

در مسیحیت نیز بسیاری از آخشیج ها (عناصر) و باورها و آیین های مهری را می توانیم ببینیم [: از آیین هایی چون «عشاءِ ربانی»، «دست گزاری»، «اعتراف» و «تعمید»، گرفته تا جامه ی سرخ، رنگِ کاردینال ها و ناقوص کلیسا ها و چلیپا (صلیب) و نیز آموزه ها یی چون «فیض» و «ملکوت خداوند» و…]

دکتر «ابوالقاسم اسماعیلپور» از قول دکتر «مهرداد بهار» در کتاب «از استوره تا تاریخ» می گوید: حاجی فیروز همان سیاوش است  جامه ی سرخ او، نشان از زندگی دوباره ی او دارد و روی سیاه او نیز، گواه آنست که از جهان مردگان بازگشته.

اما باید از این بزرگان پرسید که: «چرا چنین پهلوان بزرگی را با چنان سرو رویی به ریشخند می گیرند و مایه ی بازی و خنده ی مردم می شوند؟»

به باور من در ایران زمین نیز دو شخصیت عمو نوروز و حاجی فیروز همانند بابا نوئل و پیترسیاه بوده است، که عمو نوروز در نقش یک پیر یا روحانی زرتشتی بوده و یا شاید هم خود مهر و حاجی فیروز نیز در جامه ی اهریمن به میان مردم می آمده زیرا که در هنگام بهار اهریمن بد کنش شکست یافته و نیروی زندگی بخش ایزدی پیروز شده است اما هنگامی که به تاریخ ایران می نگریم، می بینیم که روحانیان و موبدان زرتشتی در جامه ی دین و در جایگاه الهی و ایزدی دست در دست حاکمان ستمگر ساسانی چه ستمگری ها و تباهکاری ها یی که در حق مردم ایران نکردند و با پشتیبانی فرمانروایان ایران زمین را به تباهی و ویرانی کشیدند کسانی که بی خبر از درد و رنج و فقر و نیاز مردم هزینه ی جنگ های صد ساله ی ایران روم را بر دو شمردم ایران نهادند و با شاهنشاه ایران که خود نیز از موبدان و روحانیان زرتشتی بود با کارهایش مایه ی بیزاری مردم از موبدان گردید همچنانکه شاه عباس صفوی نیز خود را «مرشد کامل» می دانست و در بالاترین جایگاه پیران صوفیان نشست و همین کار او پای درویشان و صوفیان را که پیش از این در برابر فرمانروایان ستمپیشه ایستاده بودند و توده ی مردم ایشان را انسانهایی دنیا گریز و عابد می دیدند و از این روی بسیار ایشان را دوست داشتند، به دربار باز کرد و اندک اندک موجب از هم گسیختگی و فروپاشی تصوف در ایران زمین شد و یا هنگامی که، تزار، «نیکولای دوم»  سرپرستی کلیساها یارتودوکس روسیه را به دست گرفت، چنان مایه ی بیزاری مردم از دین شد که دست آورد آن، انقلاب کومونیستی ۱۵ اکتبر، گردید، در ایران روزگار ساسانیان نیز مردم که می دیدند دستگاه روحانی زرتشتی به فساد و تباهی کشیده شده و به خدمت فرمانروایان زورگو در آمده به گونه ای که نیمی از زمین های حاصلخیز ایران وقف آتشکده ها و پرستشگاههای زرتشتی گشته و سود آن به جیب روحانیان و موبدان که سرپرستی این معبدها را در دست خود داشتند سرازیر می شود، پس از آمدن مسلمانان و فروپاشی دستگاه دینی زرتشتی ساسانیان مردم ایران که مدتها بود منتظر چنین روزی بودند جامه ی سرخ، رنگ روحانیان زرتشتی را برتن اهریمنی سیاه روی کردند تا او به پایکوبی و شادی و پوییدن و پریدن در آورند و عقده های چند صد ساله ی خود را در اینگونه بگشایند و چهارده قرن بنشینند و این فریبکاران دغلکار را که آن همه به مردم ستم کردند به ریشخند بگیرند و چه مسلمان و چه زرتشتی آبی بر آتش دل خود بیفشانند و شادی کنند.

این چنین بود که این روحانیان و تزویر گران که به نام دین، مردم را غارت می کردند تا جهان برپاست، جز نا می گجسته (ملعون) و به نفرین، چیزی از خود بر جای نگذاشتند.

چنا نکه در تصویرها و نوشته های گذشتگان دیده می شود روحانیان زرتشتی جامه ای سرخ یا ارغوانی می پوشیدند و کلاهی همچون شبکلاه بر سر می نهادند چنانکه امروزه رخت و جامه ی بابانوئل (سن نیکولاس) نیز چنین است و نیز مسیحیان بر این باورند که پیش از اینکه مسیح را بر چلیپا کشند جامه های ارغوانی بر او پوشاندند، چون به رنگ جامه های شاهان بود و می خواستند او را که پیروانش پادشاه اسرائیل و ناجی یهودیان می دانستند مسخره کنند.

اما اینکه امروز موبدان زرتشتی جامه های سپید می پوشند برای این است که پیروان این دین، بسیاری از رفتار ها و باورهای خود را اصلاح کرده اند و بی گمان اصلاحات «مزدک» و «مانی» که پیروانشان لباس سپید در بر می کردند بر این کار زرتشتیان تاثیر داشته است. بسیاری از آیین های پیچیده ی ستایش و دفن مردگان و نیز قوانین حقوقی و مجازات های دینی زرتشتی را نیز به کناری نهاده اند و ضرورتی در عمل کردن به آنها نمی بینند.


لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 200 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 1:55