انتشار در۳ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۹ ق.ظ
سرویس:
عناوین اصلی بدون دیدگاه
21 بازدید
چرا لارستان در دوران اصلاحات «استان» نشد؟/ بخش پاياني گفت و گوي «سيد منصور كشفي» با ميلاد لارستان
تاكنون دو بخش از گفت و گوي تفصيلي سيدمنصور كشفي، نماينده پيشين مجلس را به نقل از نشريه ميلاد لارستان خوانديد (اينجا) و (اينجا). بخش سوم و پاياني اين گفت و گو كه با تمركز روي تقسيمات كشوري و چرايي تبديل نشدن لارستان به استان است را در ادامه بخوانيد:
***
این موضوع که گفته میشود وزیر کشور و استاندار و نماینده لاری بود، یک سخن کلی است. زیرا هر کسی در جایگاه خاص خود قرار دارد و محدودیت خاصی در عملکرد دارد. این وظیفه نماینده است که قضایا را دنبال کند. البته آنها هم در حد مقدور همراهی میکردند. به طور مثال احداث فلکه بزرگ بین دو شهر جدید و قدیم و پارک حاشیهای، از سهم وزارت کشور مربوط به نفت و گاز دریافت کردیم، که با همکاری آقایان موسوی لاری و انصاری لاری انجام گرفت. که اگر اشتباه نکنم، در آن زمان اعتبار ۱۶۰ میلیون تومان، دریافت شد. بنده نیز از دفتر ریاست جمهوری مبلغ ۳۰ میلیون تومان دریافت نمودم که نمیدانم صرف ساخت زیرگذر در آن فلکه شد یا صرف پل بر روی رودخانه فصلی آن حوالی.
یکی از خواستههای مردم لارستان تبدیل منطقه جنوب فارس به استان می باشد. به نظر شما این خواسته عملی است یا نیاز به بسترسازی و مسائل دیگر دارد؟
در مورد تقسیمات کشوری، من باید چند نکته را عرض کنم: اول اینکه در آن زمان دو طرح به طور موازی در وزرات کشور مطرح بود. زیرابنده حداقل دو هفتهای یکبار به وزارت کشور برای جا انداختن بحث استان شدن لارستان مراجعه مینمودم. نامهای هم به رئیس جمهور نوشتم و ایشان در پاسخ گفتند شاید استان شدن میسر نباشد اما من با ارتقای جایگاه لارستان موافقم. این دو طرحی که به طور موازی مطرح میشد عبارت بودند از: ۱- طرح امتیازبندی شهرستانها از ۱ تا ۱۰؛ شهرستانی که امتیاز ۱۰ داشت به منزله استان تلقی میشد یا فرمانداری کل. اما به منظور اجتناب از ایجاد حساسیت، اسم استان را روی آن نمیگذاشند. برای رسیدن به امتیاز ۱۰ یک شهرستان میبایست حدود ۲۰۰ شاخص و امتیاز مختلف داشته باشد. از جمله تعداد دانشگاهها، جمعیت، محرومیت، و … که من هم در پی جمع آوری امتیازات بودم. در این طرح بخشهایی که به تازگی شهرستان میشدند، امتیاز ۱ را میگرفتند و شهرستانهای قدیمی بر اساس امتیازات ذکر شده طبقه بندی میشدند. ۲- طرح دوم، تجمیع استانها و تبدیل آنها به ایالت بود که به طور مثال استانهای فارس، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویه و بویراحمد و شاید خوزستان در قالب یک ایالت و با اختیارات ویژه قرار میگرفتند؛ که البته هیچکدام از آنها تا پایان دوره نمایندگی من به تصویب نهایی نرسید.
بنابراین مطلبی که گفته میشود میخواستند لار را در زیر مجموعه جهرم قرار دهند، کذب محض است و حداقل در آن زمان هرگز چنین مطلبی مطرح نبوده؛ و چگونه میتوان قبول کرد که وزیر کشور و استاندار، لاری باشند و چنین موضوعی مطرح شود. ثانیاً اینکه گفته میشود ایران را میخواستند به ۸۵ ناحیه تقسیم کنند که یکی از آنها جهرم بوده؛ از این موضوع در مورد ناحیه جهرم مخالفت به عمل آمده. سؤال این است که پس تکلیف ۸۴ ناحیه دیگر چه شده؟! ضمن اینکه طرحی به این مهمی حداقل پنج سال زمان نیاز دارد و باید در هیئت دولت مطرح شود و چطوری میتوان برای مخالفت از چنین طرح بزرگ و ملی، تنها از راه استان پیگیری نمود. بنابراین حداقل در دولت اصلاحات چنین موضوعات خلق الساعهای امکان پذیر نبود و همۀ این موارد ساخته ذهن است؛ و من باقاطعیت میگویم، این امر هرگز واقعیت خارجی نداشته و به گفتهها و مدارک غیرمعتبر و یا نامههای غیرمستند، نمیتوان استناد کرد. اگر نگاهی به اسناد ارائه شده بیندازیم، بی اساس بودن آن را بیشتر متوجه می شویم. زیرا نامه ای بوده که از طرف مسکن و شهرسازی نوشته شده و هیچ پایه و اساسی ندارد و همه می دانند که تقسیمات کشوری، در هیئت دولت مطرح می شود و وزارت کشور مجری آن است؛ نه مسکن و شهرسازی.
نکته ی دیگر اینکه موضوع استان شدن یک شهرستان باید حتماً در مجلس مطرح شود. مانند شهرستان شدن یک بخش نیست که رأساً توسط وزارت کشور و استانداریها انجام گیرد. به یاد دارم که وقتی موضوع تقسیم استان خراسان به سه استان خراسان شمالی، مرکزی و جنوبی مطرح شد، به علت ترس از حساسیتها و تنشهای احتمالی، مجالس چهارم و پنجم از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کردند و مجلس ششم نیز مدتها موضوع را دست به دست میکرد و به تأخیر میانداخت که مبادا کشور دچار تنش شود و عاقبت نیز تنشها و ناآرامیهایی صورت گرفت. بنابراین به محض اینکه بحث استان شدن یک شهرستان به میان بیاید، تمام نمایندگان شهرستانهای دیگر واکنشهای سخت و جدی نشان میدهند.
البته در زمان من هم موضوعاتی مطرح میشد که میتوانست تنش زا باشد اما من با چند پیگیری و بی سر و صدا برطرف میکردم. به طور مثال در آن زمان وزارت راه به شدت پیگیر این مسئله بود که اداره کل راه و ترابری را از لارستان بردارد. در واقع سه شهرستان در کشور بودند که بدون اینکه مرکز استان باشند، اداره کل راه و ترابری داشتند: لار، بیرجند و ایرانشهر.
وقتی که من متوجه شدم که در وزارت راه چنین زمزمههایی است بی سر و صدا قضیه را پیگیری کردم. مکاتباتی را انجام دادم و مذاکراتی را با وزارت خانه صورت دادم. در این زمینه نمایندگان بیرجند و ایرانشهر را نیز با خود همراه کردم و قضیه ختم به خیر شد. چون موضوع حل شد هیچ وقت در جامعه مطرح نکردم و ذهن مردم را حساس و مشوش نکرده و با احساسات آنها بازی ننمودم.
به هر حال اگر با دید علمی نگاه کنیم، لارستان باید در زمینه اقتصادی پیشرفت کند. پس ابتدا راههای مواصلاتیاش درست شود. شما ببینید از زمانی که راه لار- بندرعباس افتتاح شده، چقدر گردشگر از لارستان عبور میکنند که میتوانند به رونق اقتصادی شهرستان، کمک کنند.
دوم مسئله راه آهن است که باید در این زمینه تسريع شود و نیز اشارهای داشته باشم. در اواسط نمایندگی ام چندین بار به راه آهن کشوری مراجعه کردم و نقطهای از ایستگاه راه آهن بندرعباس به تهران را پیدا کردم، که در منطقه لارستان واقع بود. آن نقطه، روستای زاهد محمود در منطقه درز و سایبان بود. تلاش زیادی کردم که در آن جا ایستگاه دایر شود؛ تا بتوانیم ادعا کنیم که یکی از ایستگاههای راه آهن بندرعباس به تهران، در خاک لارستان قرار دارد. با پیگیریهای زیاد، این مهم میسر شد و ایستگاه تأسیس و راه اندازی شد. تلاش کردم که راه آهن را از همان ایستگاه به مرکز شهرستان منتقل کنم. سعی و تلاش وافری را انجام دادم اما بعداً وزیر کشور، آقای موسوی لاری، راه حل دیگری را پیش پایم قرار داد. ایشان گفتند بهتر است بر روی مسیر راه آهن عسلویه به بندرعباس کار کنیم که اگر این امر انجام شود، راه آهن از نزدیکیهای کرمستج عبور میکند و لارستان صاحب خط آهن خواهد شد. اما ایشان گفتند که چند بار با وزیر نفت صحبت کردهام و آقای زنگنه از احداث آن امتناع میکنند و استدلالشان این است که ما کالایی نداریم که از طریق راه آهن منتقل کنیم. ما محصولات گازی را از طریق خط لوله یا به صورت میعانات گازی، از طریق دریا حمل میکنیم. در خصوص این موضوع من به شدت حساس شدم و چندین جلسه با وزرای نفت، راه و کشور گرفتم و حتی قرار شد این سه وزیر را در دفتر وزیر کشور جمع کرده و روی این موضوع بحث کنیم. دست آخر، وزیر نفت و وزیر راه موافقت کردند که مطالعات این پروژه انجام گیرد و هزینهای را برای انجام مطالعات در نظر گرفتند و قول دادند که اگر نتیجه مطالعات مثبت بود، این پروژه را انجام دهند. اما افسوس که دو سه ماهی بیشتر به پایان نمایندگی من نمانده بود؛ و علی رغم توصیههایی که کردم، کسی این پروژه را دنبال نکرد.
مسئله دیگر تأسیس چند کارخانه مهم بود که مکاتبات اولیه در خصوص تأسیس حداقل سه کارخانه پتروشیمی را انجام دادم که باز هم دوران نمایندگیام به پایان رسید و از پیگیری آنها بازماندم. ای کاش فرصت دیگری داشتم و این موارد را به سرانجام میرساندم. زیرا وقتی رونق اقتصادی اتفاق بیفتد، منطقه ظرفیت لازم را برای پیشرفت پیدا میکند.
تا از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زیر ساخت و بستر لازم آماده نباشد، بحث استان شدن بی معنی خواهد بود. و این زیرساختها با تأسیس دانشگاهها، راههای مواصلاتی، راه آهن، کارخانهها و… انجام میپذیرد. به طور مثال مورد دیگری که توجهم را به خود جلب کرد، پیگیری وضعیت منابع معدنی بود. زیرا لارستان که نمیتواند قطب کشاورزی باشد، شاید لااقل بتوان در زمینه معادن به نتایجی رسید. به این منظور از اداره صنایع لارستان، جناب آقای مهندس سلیم، خواستم که مطالعات انجام شده و ظرفیتها و پتانسیلهای لارستان را برایم ارسال نماید. ضمن اینکه با وزارت صنایع و معادن صحبت نمودم و کارشناسانی در این زمینه به لارستان اعزام شدند. مطالعات انجام گرفته را در چند مقاله و پوشه تحویل گرفتم؛ اما به زمان زیادتری نیاز بود که متأسفانه چنین فرصتی برایم میسر نشد. اما همه این موارد را در کتابم برای فرد بعد از من به یادگار گذاشتم.
آقای دکتر با توجه به اینکه شما مدتی مسئولیت شبکه بهداشت و درمان لارستان را به عهده داشتهاید راهکار رشد و تعالی واحدهای آموزشی بهداشتی لارستان از جمله بیمارستانها و درمانگاهها و … در چیست؟ و به چه ترتیبی میتوان مشکلات مردم را مرتفع نمود؟
ببینید در حال حاضر فرصت خوبی برای توسعه و گسترش است. مدتهاست که سیاست انبساطی در پیش گرفته شده و میتوان در زمینه گسترش رشتههای دانشگاهی و به دنبال آن گسترش سیستم درمانی و بهداشتی تلاش کرد. من عرض کردم که در زمان اصلاحات، سیاست دولت عدم گسترش رشتههای دانشگاهی بود و الا مطمئناً من رشتههای مختلف بهداشتی درمانی و از جمله رشته پزشکی را در لارستان تأسیس میکردم. اما اکنون که دولت محترم، بودجهی خوبی را به موضوع سلامت تخصیص داده، ما باید حداکثر استفاده را در زمینه ی بهینه کردن شرایط بهداشتی درمانی بنماییم.
به نظر جنابعالی چه بسترهایی برای توسعه و تعالی لارستان باید عملی شود؟
مهمترین مسئله استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای موجود و قبول واقعیت منطقه لارستان است؛ یعنی، منطقه ما نیز مانند همه جای دیگر، با یک سری فرصتها و تهدیدها روبرو است. مهم این است که هشیار باشیم و بتوانیم چالشها و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم و این امر میسر نمیشود به جز با همکاری، هماهنگی و اتحاد و دوری از خودبینی. تازمانی که اعتماد متقابل بین مردم منطقه و مرکز شهرستان ایجاد نشود، رونق و ارتقاء صورت نخواهد گرفت.
به یاد دارم زمانی که در اوایل نمایندگی، مرا به شهر خور دعوت نمودند با تلّی از زباله و کوچههای خاکی و غیربهداشتی مواجه شدم که فقط به خاطر دیده تنگی و خودبینی نمیخواستیم بپذیریم که میشود برای خور نیز یک شهرداری مستقل تقاضا کرد تااهالی خور که در حوزه خلیج فارس زندگی میکنند، با خیال راحت در عمران و آبادانی زادگاه خود مشارکت نمایند. علی رغم مخالفتهایی که میشد، این موضوع را به هیئت دولت بردم و در خور، شهرداری مستقل تأسیس شد. امروز ببینید که چقدر آباد شده و با همت اهالی و شورا، چهرة شهر کاملاً تغییر کرده است. هر وقت از خور عبور میکنم، احساس شعف و لذت میکنم. یادم میآید به خاطر این کاری که کردم، علیه من شب نامه پخش کردند؛ اما کار درست و منطقی همیشه ماندگار است. پس میشود با همدلی و همکاری و به دور از خودبینی کار کرد و همدیگر را حمایت و تقویت نمود.
آقای دکتر شایعاتی مبنی بر نامزدی شما از جای دیگر کشور نه لارستان شنیده شده آیا موضوع صحت دارد؟
من قویاً تکذیب میکنم. در این دوره نامزد انتخابات مجلس نشدم. در دوره هفتم، علی رغم اصرار زیادی که دوستان در مجلس و هیئت دولت کردند، کاندیدا نشدم. چون کار علمی برایم مهمتر بود. میخواستم استاد دانشگاه بشوم و در آنجا خدمت کنم. در دوره هشتم و نهم احساس وظیفه کردم، کاندیدا شدم تا پروژههای ناتمام را به اتمام برسانم؛ که در هر دو دوره به علت رد صلاحیت، فرصت خدمت از من گرفته شد. در این دوره اصلاً کاندیدا نشدم. در حال حاضر مشغول نوشتن کتاب و مقالات علمی هستم. از موقعیت خود راضی بوده و خدا را شاکر هستم.
اگر پیام یا سخنی دارید بیان فرمایید.
من نگران منطقه لارستان هستم. از مردم میخواهم به کسی رأی دهند که با سواد و با تقوا باشد. اگر در قرآن کریم هم ملاحظه کنیم، معیار برتری را علم و تقوا میداند. به طور مثال، آیه ی «هل یَستَوِی الّذینَ یَعلَمُونَ وَالّذینَ لَا یَعلَمُون» که یک استفهام انکاری است، اشاره به این دارد که عالمان و غیرعالمان با هم برابر نیستند. پس علم و سواد خیلی خیلی مهم است. خوشحالم که جوانان آگاه شدهاند. در منطقه لارستان، تعداد قابل توجهی از افراد تحصیل کرده لیسانس، فوق لیسانس و دکترا وجود دارد و این مایه ی امید و افتخار است. بدون شک افراد با سواد، از روی گفتهها، مصاحبهها و نوشتهها میتوانند بی سوادان و کم سوادان را تشخیص دهند. امروزه مردم صحبتهای شعارگونه بی محتوا و بدون سند را نمیپذیرند و برای هر سخن و ادعایی هم باید دانش لازم را داشت و هم سند معتبر را ارائه نمود.
نیز آیه شریفه «إِنَّ أکرَمَکُم عُنداللّهِ أتقَاکُم» که به صراحت اشاره به تقوا و پرهیزکاری دارد. کسی که به مردم دروغ نگوید. قول و وعدههای توخالی ندهد و صادق و روراست باشد. البته معیار سومی هم وجود دارد که آن هم شجاعت است. پس بهترین معیار برای نمایندگی،علم، تقوا و شجاعت است. آنچه مسلم است وزن یک نماینده در مجلس به دانش و سواد وی، صداقت و شجاعت و قدرت تعامل و روابط عمومی خوب اوست و راز موفقیت وی در گرو همین مسائل است. ضمن اینکه من یک اصلاح طلب هستم و معتقدم ظرفیت اصلاح طلبی آنقدر هست که بتواند این سه مقوله را در خود جای دهد.
اما سخن آخر: این مصاحبه را بعد از گذشت تقریباً ۱۲ سال از دوران نمایندگی ام انجام میدهم. حداقل خود شما چند بار تقاضای مصاحبه نمودید ولی من سکوت را ترجیح میدادم. اما حالا بیش از یک نسل عوض شده. نسلی که در ابتدای دوره نمایندگی من سه یا چهار ساله بوده، اکنون ۱۸ سال دارد و میتواند رأی بدهد. بنابراین لازم دانستم آنچه بر من گذشته را بازگو نمایم؛ تا شاید چراغ راهی برای آینده باشد. البته ناگفتههای دیگری دارم که در فرصت مناسب در قالب کتابی تقدیم مردم عزیز دیارم خواهم کرد. من به خاطر موقعیت خوبی که در مجلس داشتم هفته ای یکبار در رادیو صحبت می کردم. صبح ها بین ساعت هفت و نیم تا هشت به سؤالات مختلف پیرامون بهداشت و درمان پاسخ می دادم. به یاد دارم که روزی مرا به رادیو فرهنگ دعوت کردند و گفتند درباره ی منطقه لارستان صحبت کنید. من هم توضیحات مفصلی درباره ی تاریخ و جایگاه لارستان دادم و در آخر گفتم: «اجازه هست دقایقی با زبان لارستانی صحبت کنم؟» موافقت کردند و من به زبان خودمانی حدود هفت هشت دقیقه ای صحبت نمودم. بعداً دیدم کارمندان و مسئولین رادیو می خندند. پرسیدم، کدام حرف من خنده دار بود؟! گفتند چه لهجه و زبان جالبی، ما اصلاً متوجه نشدیم شما چه گفتید! من هم در پاسخ گفتم: «ریشه ی زبان فارسی به لارستانی بازمی گردد. بهتر است زبان لارستانی را یاد بگیرید. چه بسا در آن دنیا هم برای رفتن به بهشت، به زبان لارستانی نیاز پیدا کنید!!»
باید اعتراف کنم همه مطالبی که گفتم مستند بوده و در کتاب «آنچه از دستم برآمد» که با همت و تلاش دوست ارجمندم، جناب آقای کرامت اله تقوی تدوین و منتشر شده، موجود است و هیچ یک از حرفهایم بدون سند نیست. در این مورد خدا را گواه میگیرم. برای شما نیز آرزوی موفقیت دارم.
و به راستی هر چه از دستم برآمد برای مردم دیارم انجام دادم. در اینجا به یاد دوست، طبیب و شاعر توانمند و همشهری عزیزم، زنده یاد دکتر نادر وصال افتادم که وقتی کتاب «آنچه از دستم برآمد» را مطالعه کرد، مرا با این ابیات بدرقه نمود که برایم روحیه بخش و دلگرم کننده بود:
دست همت در میان افکنده بود/ قلبـش از مهر وطـن آکنده بود
سعی او آبادی «لار» عزیز/ «آن چه از دستش بر آمد» کرده بود
***
رنجهای بی نهایـت بـرده ای/ چارسالی خون دل ها خورده ای
شاد باش ای مرد دورانهای سخت/ گـوی سبقت از رقیبان بردهای
- - , .
لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 259 تاريخ : دوشنبه 3 اسفند 1394 ساعت: 14:36