سكوت ۱۲ ساله «سيدمنصور كشفي» شكست/ گفت و گوي نماينده مجلس ششم با نشريه «ميلاد لارستان»

ساخت وبلاگ
انتشار در۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۳:۵۲ ق.ظ سرویس:عناوین اصلی بدون دیدگاه 9 بازدید

Dr.Kashfi-Mansoorسكوت ۱۲ ساله «سيدمنصور كشفي» شكست/ گفت و گوي نماينده مجلس ششم با نشريه «ميلاد لارستان»

«سيد منصور كشفي» نماينده شناخته شده و اصلاح طلب لارستان در مجلس ششم بيش از ۱۲ سال يعني با پايان دوران نمايندگي اش تاكنون روزه سكوت گرفته است. هميشه به همان اندازه كه هوادارنش او را ستايش مي كنند و بهترين عملكرد در بين نمايندگان گذشته را متعلق به وي مي دانند در مقابل نيز عده اي از همين سكوت مطول او استفاده كرده و دوران وي را زمانه «فرصت سوزي» توصيف مي كنند.

نماينده پيشين لارستان در مجلس حالا و در فضاي انتخاباتي دهمين مجلس، سكوت خود را شكسته و مصاحبه مفصلي با نشريه «ميلاد لارستان» انجام داده كه قرار است در سه شماره به چاپ برسد. احتمالا دليل انجام اين مصاحبه انتشار برخي مطالب و مصاحبه ها از طرف برخي نامزدهاي انتخاباتي است كه به نقد دوران نمايندگي وي پرداخته اند. دليل باز شدن روزه سكوت «سيد منصور كشفي» هرچه باشد بايد از اظهار نظر و تشريح تحولات گذشته لارستان توسط يكي از شناخته شده ترين نمايندگان اين منطقه استقبال كرد.

در ادامه مي توانيد بخش اول گفت و گوي نشريه «ميلاد لارستان» با وي را كه روي مبحث «راه» شهرستان متمركز شده است بخوانيد:

***

آقای دکتر هر چند معرف همه ما می­ باشید اما لطفاً خود را معرفی نمایید.

با سلام و عرض ادب، اینجانب دکتر سیدمنصور کشفی نماینده مردم لارستان در مجلس ششم هستم. البته نزدیک به ۱۲ سال از دوران نمایندگی من می­ گذرد و این نخستین بار است که مصاحبه می­ کنم.

0007

مسئولیت­هایی که تاکنون داشته ­اید را بیان نمایید.

پس از أخذ دکترای پزشکی، به مدت سه سال و نیم رئیس شبکه بهداشت و درمان لارستان بودم که در همه ی این سال ها به عنوان مدیر نمونه معرفی شدم (در سال­های ۷۲ تا۷۶). پس از آن به مدت دو سال و نیم مدیر درمان استان فارس شدم (سال­های ۷۶ تا ۷۹)، سپس از طرف مردم منطقه لارستان به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی انتخاب شدم (۷۹ تا۸۳). پس از اتمام مجلس به عنوان معاونت درمان مراکز درمانی هلال احمر ایران در امارات متحده عربی منصوب شدم (۸۳ تا ۸۵) از ۸۵ تاکنون به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول به کار هستم. در ابتدا به عنوان مدیر گروه بهداشت عمومی و در حال حاضر نیز به عنوان رئیس دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی شیراز و عضو هیئت علمی این دانشگاه به کار اشتغال دارم. پس از اخذ مدرک  MPHدر سال ۱۳۷۹، عضو هیئت علمی دانشگاه شدم و تاکنون مشغول به کارهای علمی و پژوهشی هستم. تا به حال چند کتاب و بالغ بر ۳۰ مقاله علمی- پژوهشی و بین المللی را تألیف و تحقیق نموده ­ام؛ که در مجلات معتبر علمی داخلی و خارجی به چاپ رسیده اند. در حال حاضر عضو بورد بهداشت عمومی کشور نیز می­ باشم.

آقای دکتر مردم دوره نمایندگی شما را دوره طلایی برای لارستان می­دانند زیرا استاندار لاری بود، وزیر کشور با شما و استاندار هماهنگ بود و … به نظر شما این مطلب صحیح است؟ آیا مواردی از برنامه­ های شما پس از چهار سال مانده بوده که عملی نشده بود؟

ابتدا باید عرض کنم که دوران اصلاحات یکی از دوران­ خوب و شکوفا در تاریخ جمهوری اسلامی بود. من با برنامه وارد مجلس شدم. در ابتدای کار وحدت و همبستگی مردم منطقه لارستان اعم از تشیع و تسنن برایم اهمیت زیادی داشت. ضمن اینکه اعتقاد راسخ داشتم که اگر کارهای زیربنایی انجام نشود، نه تنها یکپارچگی منطقه دچار مشکل خواهد شد، بلکه لارستان با چالشی جدی مواجه می­ شود. پس از مشورت با دوستان و همشهریان سه کار اصلی و چند کار فرعی را سرلوحه کار خود قرار دادم.

سه کار اصلی شامل راه، آب و گاز بود. بعداً موارد دیگر نیز توضیح خواهم داد. بگذارید از راه شروع کنم. زمانی که من نماینده شدم، جاده لار- بندرعباس و لار- جهرم وضعیت اسفباری داشت. جاده لار- بندرعباس فقط قطعه­ ی اول آن تا قبل از هرمود عباسی توسط جناب آقای مهندس غلامرضا محمدی انجام شده بود و بقیه قطعات، همچنان سنگلاخی، خاکی و ناهموار بودند، به طوری که عبور و مرور، حتی با ماشین­ های بزرگ و شاسی بلند به سختی انجام می­ گرفت. در ابتدا به وزارت راه مراجعه نمودم.

جناب آقای مهندس حجتی که در حال حاضر وزیر جهاد کشاورزی هستند، در آن زمان وزیر راه بودند، اما شاید کمتر از یک ماه از ورود من به مجلس نگذشته بود که جابجا شده و به وزارت جهاد کشاورزی رفتند. مدتی وزارت راه بدون وزیر بود، تا آنکه مرحوم دکتر دادمان در رأس وزارت قرار گرفت. از ایشان که وزیری پرکار و با صداقت بودند، وقتی را برای ملاقات درخواست کردم. طولی نکشید که فرصت ملاقات داده شد. من جریان مصیبت بار سیزده ساله راه لار- بندرعباس و لار- جهرم را برایشان توضیح دادم و گفتم که این پروژه از زمان جناب آقای مهندس راستی در زمره پروژه­ ی ملی قرار گرفته اما پیشرفت آن بسیار کند بوده است. البته شاید در آن سال­ها به دلیل جنگ تحمیلی کندی پروژه منطقی به نظر می­ رسید؛ اما پس از جنگ انتظار مردم لارستان این است که این وضعیت ادامه پیدا نکند. ضمن اینکه در مجلس نیز به طور مکرر بر روی پروژه تأکید داشتم و هر هفته یا از وزیر سؤال می­ پرسیدم و یا در صحن علنی مجلس تذکر کتبی می­دادم. تا اینکه وقتی تعیین شد تا از جاده لار- بندرعباس و لار- جهرم بازدید نماییم. یادم هست که شب قبل با هواپیما وارد بندرعباس شدیم و صبح زود به جاده­ی بندرعباس- لار وارد شدیم. جاده به قدری سنگلاخی و ناهموار بود که تمام لباس­ های ما خاکی شد. البته شرکت­های راه سازی حضور فیزیکی داشتند اما با کمترین امکانات مثلاً با یکی دو لودر و بولدوزر، کار آنچنانی انجام نمی­ شد. تقریباً حدود هفت هشت ساعت در راه بودیم تا به لار رسیدیم. در جاهایی هم با شرکت­ها مذاکره می­ کردیم. در لار توقفی نداشتیم و مستقیماً وارد مسیر لار- جهرم شدیم. جاده لار- جهرم وضعیتی به مراتب خراب ­تر و اسفبارتر داشت. به جز قسمت ابتدایی تا قبل از گردنه­ی نارنجی که توسط بنیاد مسکن لارستان و مرحوم آقای نخبه ساخته شده بود، بقیه جاده وضع بسیار بدی داشت. به طوری که مرحوم دکتر دادمان بر سر یک شرکتی که در منطقه بریز فعالیت داشت (شرکت مانتل) فریاد زد و آن را خلع ید نمود. در مسیر بازدید، در یکی از جایگاه­ها نشستیم و نهار خوردیم؛ و به راه ادامه داده و تا گردنه­ ی بزن رفتیم. همه­ ی مسیر خاکی، ناهموار و پر از چاله چوله بود.  وقتی به لار بازگشتیم، ساعت ۱۱ شب بود.

صبح فردایش با هواپیما به تهران بازگشتیم. زنده یاد دکتر دادمان، قول داد که جاده را ظرف ۲ سال به سرانجام برساند. اما از من خواست که شرکتی را که توانایی فاینانس داشته باشد، معرفی نمایم تا کل مسیر لار- بندرعباس و لار- جهرم را به فاینانس بگذارند. اما من گفتم طبق صحبتی که با رئیس کل بانک مرکزی داشته­ ام (مرحوم دکتر نوربخش)، بانک مرکزی حاضر به فاینانس نیست. البته دلیلشان هم تا اندازه­ای منطقی بود که از ذکر آن خودداری می­ کنم. اما مرحوم دکتر دادمان قول دادند که مشکل را حل کنند. به این ترتیب مدتی به دنبال یک شرکت معتبر که بتواند این مهم را انجام دهد، می­ گشتم. با جناب سردار یوسف کشفی آزاد که مورد وثوق برخی از مسئولین مملکتی بود، مشورت نمودم. با چند شرکت مهم وارد مذاکره شدیم. از جمله شرکت ایثارگران که مسئولیت آن با سردار مرتضی قربانی بود؛ تا اینکه سرانجام یک شرکت فرانسوی را پیدا کردیم و برای فاینانس به جناب وزیر معرفی نمودم. جلسه­ ای ترتیب داده شد، شرکت حاضر شد کارهای دیگر وزارت­خانه را از جمله اتوبان سیرجان- بندرعباس و پل ارومیه را فایناس کند و وزارت راه اعتبارات این دو پروژه را به لارستان اختصاص دهد. باز هم بگذریم از مجادلات فراوانی که در جلسه صورت گرفت، که برای خودش حکایتی دارد.

مقرر شد هفته بعد قراردادی بین شرکت فرانسوی و وزارت راه نوشته شود و پس از آن اعتبارات به جاده لار- بندرعباس و لار- جهرم سرازیر گردد. اما متأسفانه حادثه­ای تلخ اتفاق افتاد و ذکرش مایه تأسف و اندوه می­شود. جناب دکتر دادمان، وزیر خدوم و توانمند راه، قربانی صنعت فرسوده هواپیمایی شد و در سفر به استان گلستان به همراه اکثر نمایندگان این استان در سقوط هواپیما جان باختند. این یک ضربه ­ی روحی برای من بود از دو جهت؛ از یک طرف از دست رفتن این انسان­های صادق و توانمند و از طرف دیگر به سرانجام نرسیدن کار راه لارستان. باز هم مدتی وزارت راه بدون وزیر ماند. تا اینکه بعد از چند ماه، مهندس خرم در رأس وزارت خانه قرار گرفت. باز هم به نزد او رفتم و ماجرا را توضیح دادم. این بار نیز مقرر شد که از جاده بازدید به عمل آید. به همان صورت گذشته؛ یعنی، با جناب وزیر شب قبل وارد بندرعباس شدیم و صبح اول وقت به جاده لار- بندرعباس آمدیم. با چند شرکت راه سازی صحبت کردیم. خرابی راه وزیر جدید را نیز به تعجب و خشم واداشت. زیرا آنچه من تأکید داشتم و در صحن علنی مجلس تذکر می­دادم، این بود که چرا باید بیش از سیزده سال برای ساختن یک جاده نه چندان طولانی معطل شوند.  یادم هست مستقیماً جاده را طی کرده و بدون توقف در لار، مسیر لار- جهرم را نیز بازدید کردیم و حتی نهار نیز نزد یکی از شرکت­های راه­سازی صرف شد. شب هنگام به شیراز رسیدیم. اواخر شب بود که با هواپیما از شیراز به تهران رفتیم. این بار وزیر دستور جدی شروع و ادامه ی کار را داد و کارها سرعت گرفت.

من هر ماه از وزیر یا معاونین ایشان در کمیسیون عمران مجلس گزارش می­خواستم. کارها پیشرفت خوبی پیدا کردند. به طوری که خوشبخانه در پایان نمایندگی من یعنی سال ۱۳۸۳، کار جاده به اتمام رسید. اما پیش از اتمام نمایندگی ام در کمیسیون عمران مجلس با حضور معاونین وزیر، جلسه­ای تشکیل دادم و از آنها قول گرفتم که ظرف دو سال بعد، یعنی سال ۱۳۸۵ دوبانده شدن جاده شروع شود و منطق من این بود که این جاده یک بزرگراه سراسری است و بزودی پرترافیک خواهد شد و آن ها قول دادند که ظرف دو سال بعد این مهم را عملی کنند ولی افسوس که نشد!

اما خوشحالم که لارستان از بن بست خارج شد و به استان هرمزگان متصل گردید. حالا هر وقت از این جاده عبور می­کنم ذوق وصف ­ناپذیری دارم. ضمناً تمامی اسناد این گفته­ هایم در کتاب «آنچه از دستم برآمد» موجود است. در خصوص راه های مواصلاتی روستایی و بخش ها نیز پیگیری های مستمری انجام دادم که باز هم از اطاله کلام خودداری می کنم. یکی از مواردی که به طور جدّی در این زمینه پیگیری نمودم، جاده ی لارستان به شهرستان داراب بود که با کمک نماینده داراب، آقای جواد اطاعت، دنبال کردیم. این جاده در نقطه ای از لارستان تا زرین دشت حدود ۴۵ کیلومتری می شد. تلاش کردیم، قسمتی توسط ادارۀ کل راه و ترابری لارستان و قسمتی هم توسط ادارۀ راه و ترابری استان فارس انجام شود. تا پایان دوره نمایندگی من قسمت مربوط به لارستان به اتمام رسید ولی آن قسمت دیگر را نمی دانم بالاخره به کجا رسید.

ادامه دارد…


- - , .

لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 175 تاريخ : پنجشنبه 22 بهمن 1394 ساعت: 7:45