چالش «بلاک کردن فحاشان» از منظر مطالعات فرهنگی

ساخت وبلاگ

مرتضی شمالی/ بيرم:

Shomali-Mortezaمقدمه: با همه گیر شدن فضای مجازی، مساله ی چالش برانگیز هجوم و فحاشی کاربران ایرانی به صفحه ی سلبریتی ها پدیدار شد. باز هم یک ویژگی تقریبا منحصر به فرد ایرانیان که به خاطر پیچیدگی و چند لایه بودن، تحلیل گران در شناسایی دلایل آن به نتیجه ی واحد و راهکار موثری نرسیده اند. تنها فصل مشترک همه ی نخبگان و البته مردم، نارضایتی و حتی شرمندگی از این رفتار جمعی هم وطنان بوده است. اگر افتخار آفرینی یک شخصیت سیاسی، هنری یا ورزشی ایرانی در گوشه ای از جهان، باعث غرور ایرانیان می شود، لاجرم این رفتار جمعی ناشایست نیز باید منجر به شرمساری آنان گردد. دلایل این امر را می توان ناسیونالیسم (غالبا افراطی) و نیز مسوولیت پذیری نسبت به اطرافیان و نزدیکان، که عملی انسانی است، دانست. با وجود تحلیل های مختلف، این سیل خروشان تر از قبل به راه خود ادامه داد؛ تا این که اخیرا بزرگمهر حسین پور، کاریکاتوریست معروف، در صفحه ی شخصی خود پیشنهاد بلاک کردن فحاشان را ارایه داد که در ادامه می آید:

متن چالش «بلاک کردن فحاشان»

“می‌خواهم یک چالش بلاک کردن با کمک همدیگر راه بیاندازیم. اینطوری که هر جایی، توی هر صفحه‌ای، زیر هر پیجی که رفتیم و دیدیم یک نفر فحاشی کرده بلاکش کنیم. نه به این معنا که به ما توهین کرده یا نه… به هر کسی. به مِسی … به مهناز افشار… به کورش کبیر… به باباش… !

هر کجا که دیدیم کسی ناسزا، فحش، کلمات رکیک و زشت استفاده کرده او را از طرف خودمان بلاک کنیم. این حرکت دایره زندگی مجازی را برای این افراد تنگ می‌کند و اگر حرکتی بزرگ ایجاد شود مجال زندگی مجازی را برایشان به حداقل خواهد رساند.

من از دوستانم می‌خواهم این حرکت را جدی بگیرند و شما هم اگر موافقید پنج تا از دوستانتان را به این حرکت دعوت کنید.”

این چالش بلافاصله با استقبال بازیگران و ورزشکاران روبرو شد و بسیاری از کاربران اینترنی ایرانی به بازنشر آن در شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی پرداختند. نگارنده بر آن است که در این نوشته، چالش بلاک کردن فحاشان را از منظر مطالعات فرهنگی مورد واکاوی قرار دهد.

مطالعات فرهنگی

دکتر حسین پاینده در کتاب نقد ادبی و دموکراسی مطالعات فرهنگی را این گونه تعریف می کند: “عبارت مطالعات فرهنگی به هر گونه مطالعه درباره ی فرهنگ جامعه اطلاق می شود که به طور متعارف از منظر علوم اجتماعی انجام می شده است. رهیافت به کار رفته در این مطالعات، رهیافتی میان رشته ای و شامل نظریات مطرح شده در حوزه های جدیدی مانند فمینیسم، مارکسیسم و نشانه شناسی بود. در این مطالعات، تلقی از مفهوم فرهنگ نیز بی سابقه و نو بود. در زیبایی شناسی و نقد ادبی سنتی، تولیدات فرهنگی حکم اشیا و متونی را داشتند که منتقد می توانست آن ها را جدا از زمینه ی اجتماعی تولید و مصرفشان مورد بررسی قرار دهد. یکی از ویژگی های متمایز مطالعات فرهنگی، این است که محصولات فرهنگی در پیوند با ساختارهای سیاسی و رفتارها و سلسله مراتب اجتماعی (مانند نژاد، طبقه و جنسیت) بررسی می شوند.”[۱]

دایره ی شمول متون فرهنگی بسیار گسترده است و رفتارهای روزمره، آیین ها، گروه های اجتماعی، انواع ادبی و شکل های مختلف رسانه های جمعی را در بر می گیرد. دکتر پاینده در این کتاب برای نمونه، یک پیام بازرگانی را از منظر مطالعات فرهنگی مورد بررسی قرار داده است.

با توجه به این که هر رفتار، آیین، اثر هنری و … را می توان تحت قالب متن مورد مطالعه ی فرهنگی قرار داد، در این جا چالش بلاک کردن فحاشان به همین منظور بررسی می شود. هدف این نوشته، تحلیل جنبه هایی از متن این چالش است که به نحوه ی برساخته شدن یا رواج یافتن ارزش های فرهنگی در جامعه مرتبط است.

بلاک کردن (Blocking)

بلاک کردن در شبکه های اجتماعی مجازی به عملی گفته می شود که از طریق آن، کلیه­ی شیوه های ارتباط بین دو حساب کاربری شخصی، شامل مشاهده ی محتویات حساب کاربری و رد و بدل کردن پیام متنی، صوتی و تصویری قطع می شود؛ در نتیجه فرد بلاک شده از ارتباط با شخص بلاک کننده محروم می شود. این عمل به خاطر ناامنی های فضای مجازی، تفاوت شدید دیدگاه ها، توهین به شخص و عقیده و … رواج فراوان دارد.

تحلیل متن

متن فوق از سه پاراگراف تشکیل شده است. در پاراگراف سوم، نویسنده تنها دیگران را به این حرکت دعوت کرده است که این امر به خاطر ماهیت چالش بودن آن است و واجد نکته ی خاص دیگری نیست.

پاراگراف اول

در پارگراف اول بحث بلاک کردن مطرح شده است. این مقوله در واقع نوعی مجازات مردمی و از پایین برای آن دسته از کاربرانی است که در صفحات شخصی افراد مشهور داخلی و خارجی اقدام به فحاشی می کنند. ریشه ی این امر را می توان قسمی تنزه طلبی و اظهار برائت از ناهنجاری ها و بزه کاری های موجود در متن جامعه  دانست؛ مشابه حرکات ناشایستی که برخی تماشاگران در ورزشگاه ها انجام می دهند و به غلط نام تماشاگرنما بر آنان اطلاق می شود.

نگاه علم جرم شناسی به مجرم

در علم جرم شناسی معمولا چنین گفته می شود که جامعه در نهایت وضعیتی را ایجاد می کند که سخن گفتن از “اراده ی آزاد” و “انتخاب” برای مجرم تقریبا محلی از اعراب ندارد. به عبارت بهتر، “جامعه نخست شهروندان را محکوم به ارتکاب جرم و سپس محکوم به مجازات جرم می کند”.[۲] در نتیجه حتی اطلاق لغت “بیمار” نیز برای مجرم اشتباه است؛ چرا که ساختار به گونه ای است که هر شخص دیگری در جایگاه و وضعیت اجتماعی مجرم قرار گیرد، به جرات می توان گفت عمل مجرمانه ی او را تکرار می کند. هر چند این تنها یکی از نظریات موجود و قابل طرح است و می توان گفت قسمی اغراق در نادیده انگاشتن اراده ی فردی در آن دیده می شود، با این حال پرتوهایی از حقیقت را در خصوص تاثیر ساخت اجتماعی بر افراد به مساله می تاباند. اکنون با متناظر قرار دادن وضعیت مهاجمان و فحاشان شبکه های اجتماعی مجازی و مجرمان، می توان نادرستی این نگاه را که در چالش مذکور و پیش از آن وجود داشت مشاهده کرد.

پاراگراف دوم

در پاراگراف دوم این نگاه شدت بیشتری می یابد و سخن از تنگ کردن مجال زندگی مجازی برای این افراد به میان می آید. در واقع جامعه با طرد و حذف بخش ظاهرا آلوده ی خود، در صدد آن است که از این طریق دامن خود را از هر گناه و جرمی پاک کند. این کار به میانجی نوعی فرافکنی جرم در دیگری صورت می گیرد. جامعه در این حرکت، قصد دارد ضعف های ساختاری خود در پرورش چنین افرادی را نادیده بگیرد. شایان ذکر است که حتی در وجه آشکار قضیه نیز بخش های ظاهرا منزه جامعه در چنین حرکاتی مشارکت داشته اند. کافی است به بازی های فوتبال ایران و کشورهای عربی در ورزشگاه آزادی تهران در چند سال اخیر مراجعه شود که اکثریت قابل توجه تماشاگران یک صدا به فحاشی نژادپرستانه علیه “عرب” ها می پرداختند. بحث عرب ستیزی و ریشه های آن خود مجالی دیگر می طلبد، اما در این جا شاهد مثالی است از وضعیتی که در آن نه یک قشر خاص، که چندده هزار نفر که اکثریت تماشاگران ورزشگاه را تشکیل می دهند، دست به فحاشی می زنند و دیگر نمی توان این عمل را منحصر به تماشاگرنماها دانست. نمونه ی مجازی آن نیز هجوم و طنازی و لودگی در صفحه ی فیسبوک یکی از شاعران مقیم خارج از کشور (م.ه) است که به سبب اشعار و بیانیه هایش که به زعم مخاطبان ضعیف است، پای بسیاری از کاربران مجازی ایرانی، حتی برخی روزنامه نگاران و قشر نخبه ی جامعه را به صفحه ی خود کشاند که این روند کماکان ادامه دارد. هر چند نظراتی که در صفحه ی فیسبوک این شاعر و فعال سیاسی درج شده است، کمتر از جنس فحش های رکیک است، با این حال این حرکت، چه در هجوم به این صفحه و چه در تمسخر و لودگی، تفاوتی با حرکت مهاجمان و فحاشان مجازی ندارد.

خشونت

نکته ی بعدی خشونت پنهانی است که در این کلمات وجود دارد. رفع خشونت کلامی به واسطه ی خشونتی دیگر؛ آن هم نه از بالا و توسط حکومت، که به وسیله ی بخش قابل توجهی از جامعه. در حالی که این حقیقت نادیده گرفته می شود که این خشونت، در نهایت به بازتولید خشونت منجر خواهد شد و نه تنها مشکل حل نمی شود, که بر شدت آن افزوده می شود. نمونه ی عملی این امر را می توان در صفحه ی دیمیتری پایت، بازیکن فرانسوی که در بازی های فوتبال جام ملت های اروپا کریستیانو رونالدو را مصدوم کرد، مشاهده نمود. با همه گیر شدن چالش بلاک در شبکه های اجتماعی و ذکر آن در این صفحه، شدت ناسزاگویی فحاشان نه تنها کاهش نیافته است، که به خاطر جو روانی تحقیرآمیز و نامساعدی که علیه آنان ایجاد شده است، اخیرا بیش از پیش دست به فحاشی در این صفحه زده اند.

تعریف فحش و ناسزا

مقوله ی قابل تامل دیگر در متن چالش مذکور، بحث تعریف فحش و نظایر آن است که دستاویزی برای بلاک و مجازات این افراد قرار گرفته است. در متن واژه های ناسزا، فحش، کلمات رکیک و زشت ذکر شده است؛ کلماتی چالشی که تعریف معینی ندارد و جا را برای برداشت های فراخ از این مفهوم باز می کند. این امر را می توان به وسیله ی استدلال شیب لغزنده در منطق توضیح داد. با در پیش گرفتن این روش، در نهایت ممکن است حتی کلماتی انتقادی با کم ترین بار منفی نیز از دید یکی از طرفین به عنوان توهین یا ناسزا تلقی شود و در نتیجه این وضعیت مبهم منجر به نتیجه ای ناخوشایند خواهد شد و افراد با کوچک ترین بهانه ای دست به بلاک طرف مقابل خواهند زد. این وضعیت به راحتی می تواند باب گفتگو را ببندد؛ امری که مستلزم تحمل و سعه ی صدر بالاست تا از این رهگذر، گوهر والای حقیقت فراچنگ آید. در نتیجه دست یازیدن به چنین مفاهیمی که هیچ اشتراک بین الاذهانی دقیقی در مورد آن ها وجود ندارد، خود تالی فاسدتری را در پی خواهد داشت.

نتیجه گیری

در مجموع می توان گفت که هر چند ذات این رویکردها خیرخواهانه و در جهت کاهش شر پدید آمده است، اما در حقیقت به جای اتخاذ روشی بطئی و تدریجی که در تناسب و تلائم با ذات جامعه و فعالیت های اجتماعی ست، حرکتی مکانیکی و قهری از جنس مجازات های قضایی در پیش گرفته شده است که نشان دهنده ی شناخت نادرست از رویکردهای اجتماعی و دید پیشامدرن جامعه ی ایرانی، حتی روزنامه نگاران و بازیگران و قشر فرهیخته ی جامعه است. در نهایت چالش بلاک کردن فحاشان مجازی با اتخاذ رویکردی مکانیکی و قهری، نه تنها مشکل پدید آمده را حل نمی کند، که ابعاد کمی و کیفی آن را گسترش می دهد.

پی نوشت

  • “نقد ادبی و دموکراسی”، حسین پاینده، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۵
  • صفحه ی فیسبوک رضا فراستی

لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 16:46