براي او كه در رهگذر باد، نگهبان لاله است

ساخت وبلاگ
انتشار در۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۴۰ ق.ظ سرویس:یادداشت بدون دیدگاه 12 بازدید

سيري در انديشه و آثار «مصطفي ملكيان»

براي او كه در رهگذر باد، نگهبان لاله است

Sabbaghiبنيامين صباغي: من در خانه ای بزرگ شدم که پدرم تقریبا نصف روز را به مطالعه می گذراند و به دکتر شریعتی علاقه ویژه ای داشت. من نیز در کنار ایشان تقریبا از دوران دبیرستان با آثار شریعتی و مطهری آشنا شدم و این سوال که چرا ما عقب مانده ایم و اشکال در کجای دین و اخلاق و جامعه و فرهنگ ماست؟ و البته فقط در حد یک شهروند و نه یک استاد به مطالعه آثار روشنفکرانمان ادامه دادم. از سید حسین نصر سنت گرا تا شایگان غرب گرا.

اگر دهه پنجاه دهه مهندس بازرگان بود و دهه شصت دهه دکتر شریعتی و دهه هفتاد سروش و هشتاد مجتهد شبستری و بشیرویه، بی گمان دهه نود دهه مصطفی ملکیان است. ایشان علاوه بر فکر، قلب مرا نیز تسخیر کرده است. اهمیت ایشان از چند جهت قابل بررسی است:
۱)در عصر سقوط اخلاقی جامعه ما، ایشان پرچم اخلاقی زیستن را به احتزاز در آورد و اهمیت آن را بارها و دم به دم متذکر شد و آن را منظور دین و برتر از آداب ظاهری آن دانست.
۲) در عصر سیاست زدگی ایشان از تقدم فرهنگ بر سیاست سخن گفت.
۳) آنچه را که گفت در عمل نیز نشان داد و از آن روست که علاوه بر تاثیر فکری بیشتر از هر روشنفکری بر قلب همچو منی نشسته است .
۴) ایشان انسان را فارغ از هر امر انتزاعی از قبیل دین و فرهنگ و تاریخ و ملیت و… نشاند و حرمت آن را پاس داشت.
مصطفی ملکیان به گمان بنده نه تنها در ایران بلکه در جهان اسلام و بعد از محمد ارکون ترک و نصر حامد ابو زید مصری و سروش و شبستری، جریان روشنفکری دینی را به نهایت منطقی خویش رسانده است. ایشان در جریان روشنفکری دینی به مثابه ملاصدراست در جریان فلسفه و کلام شیعی و اسلامی که حتی بزرگانی چون علامه طباطبایی دیگر به بزرگی سلف خود نشدند و امروز نیز بزرگانی چون آرش نراقی و ابوالقاسم فنایی دیگر به بزرگی او نخواهند رسید.

malekianملکیان پنج دوره تطور فکری را به گفته خویش از سر گذرانده است. دوره نخست دوره بنیادگرایی منهای خشونت دوره دوم سنت گرایی و رفتن به سمتآ گنون، بوکهارت، سید حسین نصر و… سومین دوره، دوره روشنفکری دینی و همکاری با دکتر سروش و مجتهد شبستری که دوره پرباری در نشر و نقد و نظر می باشد. دوره چهارم رفتن به سمت اگزیستانسیالیسم الهی و آثار کرکگور، گابریل مارسل (که ترجمه زندگینامه ای از مارسل نیز توسط ایشان به فارسی در همین دوران صورت پذیرفت) و اونامونو… سوای نوع الحادی آن با آثار سارتر، نیچه و دوبوار است. و بالاخره دوره قرار گیری و تئوریزه کردن مکتب معنویت و عقلانیت است که با انتقاد از ناکافی و در عین حال مفید بودن دوره های قبلی نیز همراه است.

مکتب معنویت و عقلانیت در واقع مکتب گذار از روشنفکری دینی به روشنفکری معنوی است و در واقع به گمان صاحب این قلم آخرین منزلگاه روشنفکری دینی. (برای آشنایی بیشتر با چگونگی و چیستی این مکتب مخاطبان محترم به نوشته ها و تحلیلهای بسیاری رجوع کنند که از این مکتب توسط ملکیان و دیگران ارایه گردیده).

ملکیان رسالت خویش و روشنفکر را تقریر حقیقت و تقلیل مرارت می داند. وي ساییدن پیشانی محققین بر سنگ سخت حقیقت را وظیفه روشنفکر می داند و در این راستا جستجو گر را چنان با حقیقتهای مهیب عالم رو در رو قرار می دهد که سرتا پای وجودتان را هراسی هولناک فرا می گیرد و اما در پایان و در بحث تقلیل مرارت آرامشی لطیف از راه فرا می رسد.

ملکیان سخت معتقد است وجود خدای متشخص انسان وار که ادیان از آن دم می زنند و نبوت و معاد و حیات پس از مرگ را نمی توان در عالم فلسفه به اثبات رساند. درس گفتارهای (براهین اثبات وجود خدا) و (مسئله شر) گواه این مدعاست. خواننده این آثار در پایان این مباحث گویی در فضا معلق و بدون تکیه گاه رها می شود با هراسی هولناک و وصف ناپذیر. اما در مبحث تقلیل مرارت نشان خواهم داد که این پایان کار نیست و او چگونه و به چه طریق، آرامشی لطیف را به جستجو گران راهش باز می گرداند و مهمترین و اساسی ترین و در واقع گوهر بحث ایشان که اقناع مخاطب را در بر می گیرد، چیست.

آخرین مبحث که مهمترین آن نیز هست پرداختن به تقلیل مرارت از دیدگاه مصطفی ملکیان است. او گرچه اثبات وجود خداوند را در عالم فلسفه کاری بعید می داند اما این نکته را یادآور می شود که در این دنیا پدیده ای به نام راز وجود دارد و کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما این است، که در افسون گل سرخ شناور باشیم.

او همچنین بین ایمان و یقین تفکیک قایل می شود و داشتن ایمان را بی نیاز از یقین می داند و در این راه به این آیه قرآنی استناد می کند که حضرت ابراهیم نیز خداوند را خطاب قرار داد که ایمان دارم اما یقین ندارم.

او این گفته کی یر کگور را یاد آور می شود که اثبات وجود خداوند اگر هم ممکن باشد مطلوب نیست زیرا ایمان را به یقین تبدیل می کند و کاری که با یقین انجام شود دیگر جبرا انجام گرفته و نه از روی اختیار فلذا کاری که جبرا انجام پذیرد دیگر صفا و لطفی و عشقی در آن راه ندارد. گویی ملکیان می خواهد از حکمتی خبر دهد که خداوند آن را  عمدی و خود خواسته برای غیر قابل اثبات بودن خویش در مناسبات این عالم قرار داده است و از همین رهگذر کار متکلمان اسلامی را در طول قرون برای اثبات وجود خداوند و… نامطلوب می داند.

داشتن یقین از جنس این گزاره است که ۲ به اضافه ۲ مساوی است با ۴ و در نتیجه قابل ازدیاد نیست و جبرا ما را به پذیرش وجود خداوند وا می دارد اما ایمان در فضایی مه آلود سیر می کند و در نتیجه قابل ازدیاد است و گوهر عشق در آن نقشی اساسی ایفا می کند. اما این همه گوهر تعالیم ایشان نیست.

گوهر تعالیم ایشان اقناع مخاطب خویش است برای زیستنی اخلاقی. اگر امانوئل کانت همچون مولوی پای استدلالیان را برای رسیدن به خداوند چوبین و بی تمکین دانست و وجود دین و ضرورت آن را از راه پشتوانگی اخلاق به اثبات رساند، کار سترگ ملکیان در این است که فارغ از اعتقاد به دینی خاص، اخلاقی زیستن را جایز و لازم می داند و در این راه نخست بر پایه قواعد منطقی ضرورت، بردن فایده را یاد آور می شود و اما سود و لذت واقعی را در زیستنی اخلاقی می داند و فایده آن را از راه گذری روانشناختی ایجاد تعادل در ساحتهای درونی ما. ایشان به درستی معتقد است ما به لذت و آرامشی واقعی نمی رسیم مگر از طریق ایجاد تعادل بین ساحتهای درونی خویش و این میسر نمی شود مگر از طریق زیستنی اخلاقی.

پر واضح است که بزرگی و بلندای اندیشه ایشان در این نوشتار پر از نقص و کوتاه نمی گنجد و قصد، فقط، معرفی ایشان بود به اجمال و اختصار. پایان نوشتار حاضر را با گفتاری از ایشان ازین می بخشم:

«من نه دل نگران سنتم، نه دل نگران تجدد، نه دل نگران تمدن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل.

من دل نگران انسانهای گوشت و خون داری هستم که می آیند، رنج می برند و می روند.

سعی کنیم که اولا: انسانها هر چه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هر چه بیشتری دست یابند؛ ثانیا هر چه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثا هر چه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقق این سه هدف از هرچه سودمند می تواند بود بهره مند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و…»

تلاشها و آثار مصطفی ملکیان، راهی است به رهایی و پاسخی است در خور به مشتاقی و مهجوری انسان متجدد و دردمند امروزی از طرف روح لطیفی که در رهگذار باد، نگهبان لاله است.

دوستان علاقه مند می توانند برای اگاهی بیشتر به منابع زیر رجوع کنند:

***

*وبلاگ مصطفی ملکیان: (Bidgoli.1371.blogfa.com)

*درس گفتارها: معنای زندگی/ مساله شر/ براهین اثبات وجود خدا/ منشا دین/ ایمان و تعقل/ مرگ و جاودانگی/ تاریخ فلسفه اسلامی/ تاریخ فلسفه غرب/ اگزیستانسیالیسم فلسفه عصیان و شورش

*کتابها: راهی به رهایی(ملکيان)/ مشتاقی و مهجوري/ نگهبان لاله در رهگذار باد/ سیری در سپهر جان

*مصاحبه با مهرنامه

*ملکیان شناسی/ فایل صوتی(سروش دباغ)

*نقدی بر نقد سروش دباغ در باب نسبت میان دین و مدرنیته از دیدگاه ملکیان(ابوالقاسم فنایی)

*سایت فرهنگی نیلوفر

***

از اين نويسنده:

كناره گيري «عارف» براي پيروزي «روحاني»؛ الزامات و اقتضائات اصلاح طلبانه


لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت: 4:30