آخرین بازماندگان قوم آریایی

ساخت وبلاگ
انتشار در۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱:۵۱ ب.ظ سرویس:مطلب شما بدون دیدگاه 12 بازدید

آخرین بازماندگان قوم آریایی

zohrevand1اسدالله زهره وند: در سرزمین های کوهستانی به نام «چترال» که در مرز میان پاکستان و افغانستان قرار دارد مردمی زندگی می کنند که آنها را «کالاش» می نامند. از آنجا که این سرزمین دورافتاده و کوهستانی است فرهنگ این مردم کمتر تغییر کرده و آیین ها و باورهای کهن خود را حفظ کرده اند.

تا حدود صد سال پیش سرزمین های شرق چترال نیز که اکنون بخشی از خاک افغانستان است نیز که سکونتگاه کالاش هاست دارای همان دین و آیین کالاش ها بودند و  پادشاهی گسترده ای تشکیل می دادند که به حاکمان هند خراج می پرداختند اما هنگامی که قرارداد «دیورند»، بسته شد کمپانی انگلیسی هند شرقی این بخش را به دولت افغانستان واگذار کرد. افغان ها این سرزمین را «کافرستان» می نامیدند. پادشاه افغانستان، «امیر عبدالرحمن» به این منطقه لشکر کشید و کالاش های آن سرزمین را به دین اسلام در آورد. از آن پس این سرزمین را «نورستان» نامیدند.

اما کالاش های چترال در کنار مسلمانان «اسماعیلی» که گروه پر شماری را در منطقه ی چترال تشکیل می دهند به زندگی خود ادامه دادند. اگر چه هم ایشان و هم اسماعیلیان همواره مورد آزار و یورش های گاه و بی گاه تندروهای طالبان قرار گرفته اند تا از دین و آیین خود دست بردارند. برای همین برخی دهکده های کالاش مسلمان شدند اما هنوز بسیاری از آیین ها و سنت های خود را حفظ کرده اند.

زنان کالاش جامه هایی سیاه می پوشند که دارای گل های زیبا و رنگارنگی است برای همین همسایگان متعصب ایشان را «کافران سیاهپوش» می نامند. اما این مردم خدایی را می پرستند که او را «دیزاو» به معنی آفریننده، می گویند و نیز او را «خدایی» نیز می نامند واژه ی دیزاو واژه ای کهن آریایی است که اسم ها و فعل های بسیاری در اوستا از این ریشه ساخته شده.

دیزاو، خواهری به نام «دزلیک» دارد که یاریگر زنان و کودکان است و پس از این مهتر، خدایان کالاش ها به چندین کهتر، خدا یا خدایان کوچک باور دارند مانند «ایندره» ایزد کهن آریایی که او «وریتره» یا «ساجیگور» نیز می نامند او را خدای آذرخش و باران و رنگین کمان می دانند. این خدا همزادی شیطانی به نام «جستان» دارد که هرگاه می خواهد به زمین نزدیک شود، از سوی خدایان که ایشان را «دیوالوک» می گویند، با برتاب سنگ های آسمانی روبرو شده و از زمین رانده می گردد.

مهمترین جشن این مردم جشن آغاز سال نو است که در نیمه ی تابستان برگزار می شود و آنرا «چویموس» می نامند. قربانی بز برای «بالیمان» خدایی که از سرزمین اسطوره ای کالاش ها می آید و آنها بر این باورند که این آیین را بدیشان آموخته و نیز پیشکش کردن هدایایی برای ارواح از جلوه های این جشن است.

اما از نکات جالب فرهنگ این مردم این است که زنان می توانند بیش از چند شوهر داشته باشند. زنان به هنگام بارداری به دهکده ی ویژه ی زنان که «باشالنی» نام دارد می روند. جایی که هیچ مردی حق ورود بدانجا را ندارد و زنان دیگر به پرستاری از او می پردازند و پس از زایمان شوهری که نوزاد به او نسبت داده می شود با آیین ویژه ای از رقص و پایکوبی برای بردن همسرش می آید و پس از بردن همسرش به معبد و انجام آیین برخی (قربانی) او را به خانه می برد.

همچنین این مردم مجسمه هایی چوبین می تراشند که باور دارند روح درگذشتگانشان به درون این تندیس ها وارد می شود و همانند انسانی زنده در نگهداری و پاکیزه کردن آنها می کوشند و به گفتگو با آنها می پردازند.

کالاش ها دارای چهره و نژادی متفاوت با دیگر مردمان پاکستان هستند ایشان خود را از نوادگان یونانیانی می دانند که به همراه اسکندر مقدونی به آن سرزمین لشکر کشیدند اما نژاد شناسان این مردم را نزدیکترین افراد به آریاییان باستانی می دانند.

بی گمان زرتشت پیامبر تلاش می کرده تا الگوی تازه ای برای ازدواج و زندگی زناشویی به آریاییان نشان دهد زیرا از یک سو این مردم تحت تاثیر فرهنگ مرتاضان و یوگی های هندی قرار داشتند که از زندگی خانوادگی دوری می گزیدند و ازسوی دیگر خودشان روش هایی بدوی و هنجارهایی این چنین در همسر گزینی داشتند. برای دانستن تلاش های و خشورِ (پیامبرِ)  قوم آریایی، زرتشت به گاتهای اوستا، برگردان جلیل دوستخواه ، رویه ی (صفحه ی ۸۳)  «وَهیشتوایشت گاه»، هات ۵۳ ، پَتمان های (آیات) ۳ تا ۹ نگاه کنید همچنین گاتهای برگردان پورداوود ، رویه ی ۲۴۹، پتمان های ۳ تا ۹ بنگرید.

بی گمان این قوم را نمی توان با مردمان متمدنی مانند مصر و یونان و ایران باستان مقایسه و برابری کرد بلکه باید فرهنگ کالاش را با مردمان بدوی مانند «دیاک ها»ی اندونزی که تا صد سال پیش معتقد بودند که برای فرستادن روح دشمنان به دوزخ باید ایشان را بکشند و بخورند مقایسه کنیم یا با مردمان «کورووایی» که درگینه ی نو زندگی می کنند و به آدمخواری معروف هستند و حتی فرهنگ آشتی جویانه ی این مردم را بایستی با مردم متمدن «مایا» و «آزتک» مقایسه کنیم که به قربانی انسانی می پرداختند و سپس گوشت قربانی را برای تبرک می خوردند. دوستانی که می خواهند درباره ی قوم کالاش بیشتر بدانند و تصاویر زیبا و دیدنی این فرهنگ باستانی و کهن را ببینند می توانند جمله ی: «مردم کالاش پاکستان» را به انگلیسی یا فارسی در اینترنت سرچ کنند. متاسفانه منبع مکتوب فارسی درباره ی این قوم نیافته ام و تنها فیلم های مستند و موجود در اینترنت را دیده ام.

صلح و آشتی باشد از اکنون تا ابدالآباد؛ آمین

از اين نويسده:

ماني پيامبر ايراني را بشناسيم

ايزديان كيستند؟

درباره دين «سيك ه»

بررسي اشتراكات اسلام و آموزه هاي بودا


لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 185 تاريخ : شنبه 9 مرداد 1395 ساعت: 17:23