کمd sعقsلی کردم و به آن جشن رفتم

ساخت وبلاگ
سال ها ست پشت نخل های بلند آبادان قایم شدی و خبری درست و درمان از تو به گوشمان نمی رسد.خسته نشدی از این انزواستیزی کا؟ از یک بازیکن نابودشده خبری به گوش نمی رسد که. مثل اینکه کفش ها را آویختی در سکوت... درست است؟ راه دیگری نداشتم. موهایم سفید شده اما هنوز دست از سرم برنمی دارند. بابا خیالتان راحت. مجاهد مرد. مجاهد تمام شد. تو الان چند ساله ای دقیقا؟ ٣٧ ساله. برای شما این سال ها زود گذشت اما برای من نه. من در این سال ها هزار بار مردم و زنده شدم. خدا را شکر که به خلق الله نیازی ندارم. من نانم را از همین نخل ها درمی آورم. این نخل ها هوایم را دارند وگرنه باید رو به قبله دراز می شدم. چی شد که اینطوری شد؟ تو در نزدیکی های قله، ناگهان با سر خوردی زمین! ببخش که داغت را تازه می کنم! 16سال بیشتر نداشتم که رفتم استقلال. عاشق پیراهن و پرچم آبی بودم و از بچگی آرزو داشتم پیراهن استقلال را به تن کنم. خب! وقتی آمدم تهران یک نوجوان را در خوابگاه لارستان به امان خدا رها کردند. نگفتند در این تهران بی سر و ته این بچه شهرستانی را باید تیمار کرد. هر روز نان و ماست می خوردم و می رفتم تمرین استقلال. ...
لارستان...
ما را در سایت لارستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی lari بازدید : 180 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 0:21