لارستان

متن مرتبط با «شعار» در سایت لارستان نوشته شده است

مدیر کل راه و شهرسازی لارستان در مراسم با نشست خبرنگاران دوره شعار دادن به سر رسیده اکنون دوره عمل کردن است.

  • مدیر کل راه و شهرسازی لارستان در مراسم با نشست خبرنگاران دوره شعار دادن به سر رسیده اکنون دوره عمل کردن است. مهندس محمدرضا باقری فرد، با حضور در تالار اجتماع خبرنگاران 2 دقیقه قبل از شروع برنامه به صحبت پرداخت و گفت: ما در دوره کار و عمل به دور از شعار قرار داریم و همه تلاش اداره کل و زیرمجموعه متعه,مدیر,شهرسازی,لارستان,مراسم,نشست,خبرنگاران,دوره,شعار,دادن,رسیده,اکنون,دوره,کردن ...ادامه مطلب

  • دوچرخه سوار اوز لارستان با شعار’ ایران پشتیبان صلح’ وارد ترکیه شد

  • رئیس اداره ورزش و جوانان اوز گفت: امیر دود کانلوی میلان، دوچرخه سوار اهل اوز  با شعار’ ایران پشتیبان صلح’ وارد قسمت آسیایی ترکیه شد. سید یوسف حسینی افزود: این… رئیس اداره ورزش و جوانان اوز گفت: امیر دود کانلوی میلان، دوچرخه سوار اهل اوز  با شعار’ ایران پشتیبان صلح’ وارد قسمت آسیایی ترکیه شد. سید یوسف حسینی افزود: این دوچرخه سوار ایرانی هم اینک در قسمت آسیایی ترکیه در انتظار دریافت ویزا برای سفر به اروپاست. وی بیان داشت: این دوچرخه سوار اوزی، پس از پیمودن سراسر خاک ایران با رکابزنی به ارمنستان و گرجستان سفر کرد و قصد دارد پس از دریافت ویزا از ترک, ...ادامه مطلب

  • يك غزل و چهار رباعي/ اشعار تازه «خليل روئينا» به مناسبت «نيمه شعبان»

  • خليل روئينا شاعر نام آشناي لارستان و دبير انجمن شعر آفتاب لار به تازگي يك غزل به مناسبت نيمه شعبان و سالروز ولادت امام عصر(عج) سروده است. در ادامه اين غزل و چهار رباعي وي را بخوانيد: *** از تشنگی گل خواب بیند خواب شبنم ها افتاده اند از دست گل ها حیف، پرچم ها لبخند، زیبایی صورت نیست تلخند است از دوری ات بر گونه می ریزیم ماتم ها معصومیت از دست رفته بی گناهی نیست یک آیه از مریم نمی خوانند مریم ها دور از ستونت نقشه ها یکریز می لرزند پر شد تمام نقشه ی جغرافی از بم ها هر روز فرق بیگناهی باز می گردد افتاده از نو دور دست ابن ملجم ها یک رنگ مانده رنگ خون هنگام نقاشی خون چکه چکه می کند از بوم آدم ها بی بازدم شد دم مسیحای نفس برگرد آزاد گردان از قفس حق مسلم ها تنها تو می دانی که تنهایی عجب دردیست کوتاه شد از شانه ی غم دست همدم ها پا روی شن از نو بکش آبی مهیا کن برگرد با سوغاتی خود آب زمزم ها *** هر رنگ که هست باید آبی بشود/ طعم لب معشوقه شرابی بشود روزی که افق روی ترا می بیند/ خورشید نباید آفتابی بشود *** تب کرده ام از عشق تب بالایی/ در شهر بدون عالم و دانایی   برگرد که نبض عشق لازم دارد/ انگشت حکیم ابو علی سینایی *** ای کاش که با خوشه ی گندم برسی/ پلکی بزنی به داد مردم برسی یک بار تو منتشر شدی در عالم/ وقتش شده تا به چاپ دوم برسی *** فریاد اگرچه در گلو لال توییم/ انگار نه انگار که بد حال توییم باران بکن اعتنا که سرتاسر شهر/ با چتر همیشه باز دنبال توییم ديگر اشعار مرتبط «خليل روئينا»: مي گذارد سر به سجده تا قيام ديگري می زند دف، مولوی کرده در اندامم بروز به روي غنچه ي تشنه، حباب افتاده است! Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها